آب، بابا، 13 آبان



فردا روزی دیگری است، روز دیگری می‌شود، وقتی که حضور داشته باشیم و وقتی که در خیابان بمانیم. خیابان مال ما است، فریاد مال ما است، نماد سبز مال ما است، ایران مال ما است. کافی است حضور داشته باشیم. کافی است خیابان‌های ایران، ایرانی ببیند؛ آن‌ها را که نرگ آفتابی رخسارشان روی از آفتاب‌گردان عشق ایران برنمی‌تابد و چشمان نرگسی‌شان همواره نگران دشت شقایق ایران است.




کافی است برای این حضور مرور کنیم، گذشته‌های دور را، روزهای گذشته را و تلخی‌هایی را که از نبود آرزوهامان چشیده‌ایم. کافی است مرور کنیم و به یاد بیاوریم تلخ روزهای بعد از کودتا را؛ که رای‌های‌مان را نادیده گرفتند و از صندوق‌های رای خفقان دروغ بیرون آمد و از آستین تنگ‌نظرانه‌شان گلوله‌های سربی و باتون‌های دردآور. کافی است مرور کنیم روزگاری را که اشک‌های طبیعی می‌ریختیم از سوزش گازهای اشک‌آور که مصنوعی آب چشم‌های‌مان را می‌خواست سرازیر کند.

فردا روز دیگری است، فردا از 13 آبانی که از سی سال پیش برای ما ساخته بودند تا ارزش‌های‌شان را دیکته کنند، در باورهای‌مان «تغییر» می‌دهیم و مگر نه این‌که خواهان تغییریم و جز برای آن نایستاده‌ایم. از همان ابتدا با این روزها و با این مناسبت‌ها سرگرم‌مان کردند؛

خط اول نوشتیم آب، گفتند مرگ بر آمریکا، خط دوم نوشتیم «آب بابا» گفتند مرگ بر منافق؛ نوشتیم «بابا آب» گفتند برای روزی قدس بیایید، برای 22 بهمن بیایید، برای نشان دادن «خشم» خود بیایید، برای نشان دادن «گره‌ی مشت‌های‌تان» به غرب بیایید، برای «عصبانی» کردن بیایید، برای این بیایید که نشان دهیم همه «غلط» می‌کنند و به آن‌ها بگویید که هیچ «غلطی» نمی‌توانند بکنند. نگذاشتند جمله‌های‌مان را که طعم زنده‌گی داشت و طعم روشنی بنویسیم….

نگذاشتند «بابا» آب را بدهد، نشد یک بار با خیال راحت بنویسیم: «بابا آب داد». نگذاشتند زنده‌گی جریان پیدا کند. زنده‌گی را گرفتند، زنده‌گی‌ها را گرفتند، جنگ کردند بابا به جای آب تفنگ داد، با دنیا دشمنی کردند و بابا به جای آب اشک می‌ریخت، جنگ کردند و مادر گفت بابا دیگر نمی‌تواند آب بدهد چرا که خون‌اش به خاک ایران آب می‌داد.

فردا روز دیگری است، مشق‌های‌مان را خودمان می‌نویسیم، دیگر گوش نمی‌کنیم که دیکته بگویند. خسته شدیم از دیکته نوشتن. فردا می‌خواهیم بنویسیم «بابا آب داد و ایران آزاد می‌شود.»

فردا روز دیگری است،‌ تهدید‌های‌شان را کرده‌اند و نیروهای کوچک و چماق به دست‌شان را سازمان داده‌اند، اما اگر ما همه باشیم و بی‌شمار مثل این چند ماه «حضور» داشته باشیم هیچ هستند. دیگر یک عده‌ی کوچک بسیجی مردم نمی‌شوند و دیگر شعار دشمنی با مردم دنیا سر داده نمی‌شود. اگر بی‌شمار باشیم و بمانیم در خیابان‌ها که مال ما است و شعارهای‌مان را یک صدا بدهیم، هیچ قدرت نظامی توان مقابله ندارد.
هیجانی که برای 13 آبان فردا و برای برگزاری یک راهپیمایی عظیم در سرتاسر ایران می‌بینم، بی‌سابقه است.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات:

نظر خود را درکادر زیر بیان نمائید