Charlize Theron Photo Shoot

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

تقاضای قطع فواره سبز در سفر احمدی نژاد به مشهد! + عکس



تقاضای قطع فواره سبز در سفر احمدی نژاد به مشهد! + عکس
 در خبرهاي اينترنت آمده است كه خودروي حامل احمدي‌نژاد پس از ورود به مشهد، در مسير خود از كنار يكي از ميدان‌هاي شهر عبور كرد كه فواره وسط حوض آن به رنگ سبز است.
بعضي‌ها در حالي از اين ماجرا با عنوان «نماد 4 متري جنبش سبز» ياد كرده‌اند كه اطلاع ندارند از سال‌ها پيش سازمان زيباسازي شهرداري مشهد، هميشه مقداري رنگ رقيق سبز را به آب حوض اين ميدان اضافه مي‌كند.
 تاكنون گفته مي‌شد برخي همراهان احمدي‌نژاد كه تا پيش از اين هنگام سفر به مشهد به رنگ فواره دقت نداشتند، با مشاهده اين صحنه تصور كرده‌اند كه مردم اقدام به ريختن رنگ سبز داخل حوض كرده‌اند و خواستار خاموش شدن فواره شده‌اند.



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

عکس هوایی از مراسم سخنرانی احمدی نژاد در حرم امام رضا (ع)






ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

داستان ایرانیان فرهنگ وطن گریز در فرنگ


هنوز یک ماه نیست که از ایران رفته، عکس‌هایش را همه جا گذاشته با لباس‌های عجیب و غریب در کارناوال‌های هالووین. و من تعجب می‌کنم از این خاصیت فخرفروشی و تطبیق‌پذیری ایرانیان. فخرفروشی از این لحاظ که به دوستان داخل کشورش ثابت کند حسابی تغییر کرده و خارجی شده است و تطبیق‌پذیری از این رو که چه راحت با فرهنگ بیگانه اخت گرفته و یکی شده است.

نمونه‌ی دیگر هم همان دوستانی هستند که بعضن بعد از شش ماه، بعضی یک سال و بعضی یک سال و هشت ماه زندگی در غربت دیگر سختشان است فارسی حرف بزنند و باید برخی کلمات را حتمن انگلیسی تحویلت دهند. حالا فرض کنید یک فرد انگلیسی زبان برای زندگی به ایران بیاید. بعد از دو سال به دوستانش زنگ بزند و بخواهد صحبت کند. می‌توانید تصور کنید که ایشان مابین صحبت‌هایشان از کلمات فارسی استفاده کند و از دوستانش در مکالمه‌اش گاهی بپرسد: به انگلیسی چی می‌شه گفت به کلمه‌ی سرزمین مادری؟

راستی تاحالا فکر کرده‌اید چقدر بعضی حرکات ما انسان‌ها از روی کوتاهی اندیشه و حقارت و برای بزرگ‌نشان داده شدن است؟ کدام کار روزمره‌مان خالص است؟ و کدام یک برای بازی مقابل دیگران؟ کاش به جای فرورفتن در نقش‌هایی که از ما دور است، همان خود واقعی‌مان را بازی کنیم.


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

کوروش بزرگ مرد تاریخ



کوروش بزرگمرد تاریخ





  

کوروش بزرگ (۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد)، همچنین معروف به کوروش دوم نخستین شاه و بنیان‌گذار دودمان شاهنشاهی هخامنشی است. شاه پارسی، به‌خاطر بخشندگی‌، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده ‌است.

ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان، که وی سرزمین‌های ایشان را تسخیر کرده بود، او را سرور و قانونگذار می‌نامیدند. یهودیان این پادشاه را به منزله مسح‌شده توسط پروردگار بشمار می‌آوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می‌دانستند.

تبار کوروش از جانب پدرش به پارس‌ها می‌رسد که برای چند نسل بر انشان (شمال خوزستان کنونی)، در جنوب غربی ایران، حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سفالینهٔاستوانه شکلی محل حکومت آن‌ها را نقش کرده‌است. بنیانگذار سلسلهٔهخامنشی، شاه هخامنش انشان بوده که در حدود ۷۰۰ می‌زیسته‌است. پس از مرگ او، فرزندش چا ایش پیش به حکومت انشان رسید. حکومت چا ایش پیش نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول شاه انشان و آریارامن شاه پارس دنبال شد. سپس، پسران هر کدام، به ترتیب کمبوجیه اول شاه انشان و آرشام شاه پارس، بعد از آن‌ها حکومت کردند. کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر ایشتوویگو (آژی دهاک یا آستیاگ) پادشاه ماد ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود.

تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت، گزنفون وکتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند، بیشتر شبیه افسانه می‌باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس و حسن پیرنیا، شرح چگونگی زایش کوروش را از هرودوت برگرفته‌اند. بنا به نوشته هرودوت، آژی دهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد. آژی دهاک تعبیر خواب خویش را از مغ‌ها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژی دهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد، زیرا می‌ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژی دهاک دختر خود را به کمبوجیه اول شاه آنشان که خراجگزار ماد بود، به زناشویی داد. 

ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید. پادشاه ماد، این بار هم از مغ‌ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندانا فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد. آژی دهاک (آستیاگ) بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید. دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زادة دخترش را به یکی از بستگانش بنام هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند. هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود، چون یکم کودک با او خوشایند است. دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین او گردد، در این صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد. پس کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه به‌ نام مهرداد (میترادات) داد و از از خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔددان گردد.

چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او، فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد. مهرداد شهامت این کار را نداشت، ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت.

روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود، با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می‌کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند. کوروش همبازیهای خود را به دسته‌های مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفه‌ای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند. پس از پایان ماجرا، فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده‌است وی را تنبیه کنند. پدرش او را نزد آژی دهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده‌است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سئوال کرد: « تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگ‌ترین مقام کشوری است، چنین کنی؟» کوروش پاسخ داد: « در این باره حق با من است، زیرا همه آن‌ها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد، من دستور تنبیه او را دادم، حال اگر شایسته مجازات می‌باشم، اختیار با توست. »

آژی دهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد، مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه می‌گذرد با سن این کودک برابری می‌کند. بنابراین آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: « این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده‌ است. » اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند.

چوپان ناچار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژی دهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست. سپس آژی دهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژی دهاک که از او پرسید: « با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟ » پاسخ داد: « پس از آن که طفل را به خانه بردم، تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم » و ماجرا را به طور کامل نقل نمود. آژی دهاک چون از ماجرا خبردار گردید خطاب به هارپاگ گفت: امشب به افتخار زنده بودن و پیدا کردن کوروش جشنی در دربار برپا خواهم کرد. پس تو نیز به خانه برو و خود را برای جشن آماده کن و پسرت را به اینجا بفرست تا با کوروش بازی کند. هارپاگ چنین کرد. از آنطرف آژی دهاک مغان را به حضور طلبید و در مورد کوروش و خوابهایی که قبلاً دیده بود دوباره سئوال کرد و نظر آنها را پرسید. مغان به وی گفتند که شاه نباید نگران باشد زیرا رویا به حقیقت پیوسته و کوروش در حین بازی شاه شده‌است پس دیگر جای نگرانی ندارد و قبلاً نیز اتفاق افتاده که رویاها به این صورت تعبیر گردند. شاه از این ماجرا خوشحال شد. شب هنگام هارپاگ خوشحال و بی خبر از همه جا به مهمانی آمد. شاه دستور داد تا از گوشتهایی که آماده کرده‌اند به هارپاگ بدهند؛ سپس به هارپاگ گفت می‌خواهی بدانی که این گوشتهای لذیذ که خوردی چگونه تهیه شده‌اند. سپس دستور داد ظرفی را که حاوی سر و دست و پاهای بریده فرزند هارپاگ بود را به وی نشان دهند. هنگامی که مأموران شاه درپوش ظرف را برداشتند هارپاگ سر و دست و پاهای بریده فرزند خود را دید و گرچه به وحشت افتاده بود. خود را کنترول نمود و هیچ تغییری در صورت وی رخ نداد و خطاب به شاه گفت: هرچه شاه انجام دهد همان درست است و ما فرمانبرداریم. این نتیجه نافرمانی هارپاگ از دستور شاه در کشتن کوروش بود.

کوروش برای مدتی در دربار آژی دهاک ماند سپس به دستور وی عازم آنشان شد. پدر کوروش کمبوجیه اول و مادرش ماندانا از وی استقبال گرمی به عمل آوردند. کوروش در دربار کمبوجیه اول خو و اخلاق والای انسانی پارس‌ها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آنها را آموخت و با آموزش‌های سختی که سربازان پارس فرامی‌گرفتند پرورش یافت. بعد از مرگ پدر وی شاه آنشان شد.

بعد از آنکه کوروش شاه آنشان شد در اندیشه حمله به ماد افتاد. دراین میان هارپاگ نقشی عمده بازی کرد. هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد ایشتوویگو (آژی دهاک) شورانید و موفق شد، کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد.با شکست کشور ماد به‌وسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود، پادشاهی ۳۵ ساله ایشتوویگو پادشاه ماد به انتها رسید، اما به گفته هرودوت کوروش به ایشتوویگو آسیبی وارد نیاورد و او را نزد خود نگه داشت. کوروش به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید، در حالیکه بابل به او خیانت کرده بود، خردمندانه از قارون، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید. اما قارون (کرزوس) در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی (قزل‌ایرماق امروزی در کشور ترکیه) که مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش هم با دیدن این حرکت خصمانه، از همدان به سوی لیدی حرکت کرد و دژسارد که آن را تسخیر ناپذیر می‌پنداشتند، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیواره‌های آن سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونانیان رسانید. نکته قابل توجه رفتار کوروش پس ازشکست قارون است. کوروش، شاه شکست خورده لیدی را نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد و مردمسارد علی رغم آن که حدود سه ماه لشکریان کوروش را در شرایط جنگی و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند، مشمول عفو شدند.

پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان (هیرکانی)، پارت، هریو (هرات)، رخج، مرو، بلخ، زرنگیانا (سیستان) و سوگود (نواحی بین آمودریا و سیردریا) و ثتگوش (شمال غربی هند) را مطیع خود کرد. هدف اصلی کوروش از لشکرکشی به شرق، تأ مین امنیت و تحکیم موقعیت بود وگرنه در سمت شرق ایران آن روزگار، حکومتی که بتواند با کوروش به معارضه بپردازد وجود نداشت. کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمین‌های تحت تابعیت خود را دو برابر کرد. حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش و عهد شکنی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود. البته ناگفته نماند که یکی از دلایل اصلی ترس « نبونید » پادشاه بابِل، همانا شهرت کوروش به داشتن سجایای اخلاقی و محبوبیت او در نزد مردم بابِل از یک سو و نیز پیش‌بینی‌های پیامبران بنی اسرائیل درباره آزادی قوم یهود به دست کوروش از سوی دیگر بود.




 

تصویر : آزادسازی یهودیان دربند و اجازهٔبازگشت به و بازسازی اورشلیم توسط کوروش بزرگ

     بابل بدون مدافعه در ۲۲ مهرماه سال ۵۳۹ ق.م سقوط کرد و فقط محله شاهی چند روز مقاومت ورزیدند، پادشاه محبوس گردید و کوروش طبق عادت، در کمال آزاد منشی با وی رفتار کرد و در سال بعد (۵۳۸ق.م) هنگامی که او در گذشت عزای ملی اعلام شد و خود کوروش در آن شرکت کرد. با فتح بابل مستعمرات آن یعنی سوریه، فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه حکومتی اضافه شدند. رفتار کوروش پس از فتح بابل جایگاه خاصی بین باستان‌شناسان و حتی حقوقدانان دارد. او یهودیان را آزاد کرد و ضمن مسترد داشتن کلیه اموالی که بخت النصر (نبوکد نصر) پادشاه مقتدر بابِل در فتح اورشلیم از هیکل سلیمان به غنیمت گرفته بود، کمک‌های بسیاری از نظر مالی و امکانات به آنان نمود تا بتوانند به اورشلیم بازگردند و دستور بازسازی هیکل سلیمان را صادر کرد و به همین خاطر در بین یهودیان به عنوان منجی معروف گشت که در تاریخ یهود و در تورات ثبت است علاوه بر این به همین دلیل دولت اسرائیل از کوروش قدردانی کرده و یادش را گرامی داشته‌است.

پس از مرگ کورش، فرزند ارشد او کمبوجیه به سلطنت رسید. وی، هنگامی که قصد لشگرکشی به سوی مصر را داشت، از ترس توطئه، دستور قتل برادرش بردیا را صادر کرد.{ولی بنا به کتاب سرزمین جاوید از باستانی پاریزی(کمبوجیه به دلیل بی احترامی فرعون به مردم ایران وکشتن 15 ایرانی به مصر حمله کرد که بردیه که در طول جنگ در ایران به سر میبرد برای انکه با کمبوجیه که برادر دوقلوی او بود اشتباه نشود با پنهان کردن خود از مردم به وسیله نقابی از خیانت به برادرش امتناع کرد ولی گویمات مغ با کشتن بردیه و شایعه کشته شدن کمبوجیه و با پوشیدن نقاب بر مردم ایران تا مدت کوتاهی پادشاهی کرد.)} در راه بازگشت کمبوجیه از مصر، یکی از موبدان دربار به نام گئومات مغ، که شباهتی بسیار به بردیا داشت، خود را به جای بردیا قرار داده و پادشاه خواند. کمبوجیه با شنیدن این خبر در هنگام بازگشت، یک شب و به هنگام باده‌نوشی خود را با خنجر زخمی کرد که بر اثر همین زخم نیز درگذشت. کورش بجز این دو پسر، دارای سه دختر به نام‌های آتوسا و آرتیستون و مروئه بود که آتوسا بعدها با داریوش اول ازدواج کرد و مادر خشایارشا، پادشاه قدرتمند ایرانی شد.آتوسا دختر کوروش است. داریوش بزرگ با پارمیدا و آتوسا ازدواج کرد که داریوش بزرگ از آتوسا صاحب پسری بنام خشیارشا شد.

کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب قوم ایرانی‌تبار سکا که با حمله به نواحی مرزی ایران به قتل و غارت می‌پرداختند (و بنا بر روایتی ملکه‌شان به نام تهم‌رییش، از ازدواج با کوروش امتناع ورزیده بود), به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد میان مرز ایران و سرزمین سکاها رودخانه‌ای بود که لشگریان کورش باید از آن عبور می‌کردند. (کوروش در استوانه حقوق بشر می‌گوید: هر قومی که نخواهد من پادشاهشان باشم من مبادرت به جنگ با آنها نمی کنم.)

 

این به معنی دمکراسی و حق انتخاب هست. پس نمی‌توان دلیل جنگ کوروش با سکا‌ها را نوعی دلیل شخصی بین ملکه و کوروش دید چون این مخالف دمکراسی کوروش هست. و اما جنگ با سکا به دلیل تعرض سکاها به ایران و غارت مال مردم بود. هنگامی که کورش به این رودخانه رسید، تهم‌رییش ملکه سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد. یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند. کورش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی او، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدی که تا پایان عمر به عنوان یک مشاور به کوروش وفادار ماند، جنگ در سرزمین سکاها را پیشنهاد کرد. استدالال او چنین بود که در صورت نبرد در خاک ایران، اگر لشگر کوروش شکست بخورد تمامی سرزمین در خطر می‌افتد و اگر پیروز هم شود هیچ سرزمینی را فتح نکرد. در مقابل اگر در خاک سکاها به جنگ بپردازند، پیروزی ایرانیان با فتح این سرزمین همراه خواهد بود و شکست آنان نیز تنها یک شکست نظامی به شمار رفته و به سرزمین ایران آسیبی نمی‌رسد. کورش این استدلال را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. پیامد این نبرد کشته شدن کورش و شکست لشگریانش بود. تهم‌رییش سر بریده کوروش را در ظرفی پر از خون قرار داد و چنین گفت: « تو که با عمری خونخواری سیر نشده‌ای حالا آنقدر خون بنوش تا سیراب شوی » پس از این شکست، لشگریان ایران با رهبری کمبوجیه، پسر ارشد کورش به ایران بازگشتند. طبق کتاب « کوروش در عهد عتیق و قرآن مجید » نوشته دکتر فریدون بدره‌ای و از انتشارات امیر کبیر کوروش در این جنگ کشته نشده و حتی پس از این نیز با سکاها جنگیده ‌است. منابع تاریخی معتبر در کتاب یادشده معرفی شده‌است.

استوانه کوروش بزرگ، یک استوانهٔسفالین پخته شده، به تاریخ ۱۸۷۸ میلادی در پی کاوش در محوطهٔباستانی بابِل کشف شد. در آن کوروش بزرگ رفتار خود با اهالی بابِل را پس از پیروزی بر ایشان توسط ایرانیان شرح داده‌است.این سند به عنوان « نخستین منشور حقوق بشر » شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آنرا به تمامی زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد. نمونهٔبدلی این استوانه در مقر اصلی سازمان ملل در شهر نیویورک‌ نگهداری می‌شود.درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد و این که به واقع ذوالقرنین چه کسی است به طور قطعی مشخص نشده‌است. 

کوروش سردودمان هخامنشی، داریوش بزرگ، خشایارشا، اسکندر مقدونی گزینه‌هایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی درباره آنها بررسی‌هایی انجام شده، اما با توجه به اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آن با آیه‌های قرآن، تورات، و انجیل تنها کوروش بزرگ است که موجه‌ترین دلایل را برای احراز این لقب دارا می‌باشد.


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

بازخوانی یک افتخار تاریخی در میانه بی مهری به تمدن کهن ایران


کوروش بزرگ، که مفسران نامداری چون مرحوم علامه طباطبایی او را همان "ذوالقرنین" مذکور در قرآن می دانند، بی هیچ تردیدی معروف ترین و خوش نام ترین چهره حقوق بشری دوران باستان و از بزرگان این عرصه تا همیشه تاریخ است.
اگر منشور حقوق بشر انقلاب فرانسه در قرن 17 و منشور حقوق بشر سازمان ملل در قرن 20 میلادی تدوین شد، این شخصیت فرهیخته ایرانی، 539 سال قبل از میلاد مسیح، یعنی حدود 25 قرن پیشتر،  که پادشاهان و حاکمان، برای هیچ شخص و ملتی قائل به هیچ حق و حقوقی  جز فرمانبرداری و خراجگزاری نبودند، اولین منشور حقوق بشری تاریخ را تدوین کرد و به اجرا درآورد.
نکته قابل توجه اینجاست که اگر امروزه، بسیاری از حکومت های جهان، به خاطر حفظ مصالح و ظواهر، دم از حقوق بشر می زنند و چاره ای هم جز این ندارند، کوروش ایرانی، در شرایطی منشور حقوق بشر را تدوین کرد که در اوج قدرت بود و در جهان آن روز، هیچ کسی او را برای رعایت حقوق بشر، زیر سوال و فشار قرار نمی داد و علیه اش قطعنامه  صادر نمی کرد.
از این رو باید گفت داوطلبانه بودن اقدام او برای تدوین قانونی که دربرگیرنده حقوق انسان ها باشد، ارزش کار کوروش را بی نهایت افزون تر می کند.
او در این منشور، نه تنها حقوق ملت ایران را پاس می دارد، بلکه در همان ابتدای منشور، تصریح می دارد که تا زنده هست و حکومت می کند، دین و آیین و رسوم ملت های دیگر را نیز به رسمیت می شناسد و محترم می دارد.
در  این منشور که در دنیای 25 قرن پیش نوشته شده است، مفاهیم عمیق "دموکراتیک" موج می زند، آنجا که می گوید: هرگز سلطنت خود را به هیچ ملتی تحمیل نخواهم  کرد و هر ملت آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند یا ننماید و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند، من برای سلطنت آن ملت اقدام به جنگ نخواهم کرد.
در پیشرو بودن این منشور همچنین می توان به منع برده داری در آن پرداخت و یادآور شد که بشر معاصر، تنها در سال 1926، آن هم پس از جنگ های خونین فراوان، پیمان نامه بین المللی منع برده داری را در "جامعه ملل" به تصویب رساند.
یکتا پرستی ، حمایت از حق مالکیت فردی، آزادی دین و شغل و انتخاب محل سکونت، فردی کردن مجازات ها و ... از دیگر موارد افتخار آمیز اولین منشور حقوق بشر تاریخ است .
به هزار تاسف اما باید گفت که این افتخار بی نظیر که مایه مباهات ملی ما ایرانیان است، به هیچ انگاشته می شود و کمتر کسی از آن یاد می کند. حال آنکه اگر این منشور در تاریخ اروپا و توسط مثلا یک پادشاه فرانسوی تدوین می شد، چه یادبودهایی در سطح دنیا برایش به پا می کردند و چه کنفرانس هایی به پا می داشتند و چه تبلیغاتی به راه می انداختند.
این درد را با که باید گفت که در شرایطی که ملت های فاقد پیشینه تاریخی، به هر دری می زنند تا بلکه کوزه ای شکسته یا لوحی مخدوش بیابند و خود را متمدن و فرهنگ شان را کهن و کشورشان را ریشه دار جلوه دهند، ما این گوهرهای بی بدیل و آن تاریخ پرسابقه و شکوه را نادیده می انگاریم و نفی می کنیم و تو گویی که ایرانیان ملتی هستند که از پس تاریخ قیمومیت های استعماری در سده اخیر، استقلال پیدا کرده و کشوری تشکیل داده اند و ملتی!
محل نگهداری اولین منشور حقوق بشر تاریخ / موزه بریتانیااین قضیه، البته سر دراز و پر غصه دارد که در این مجال از آن می گذریم و روز جهانی کوروش را به تلخی آن نمی آلاییم و نوشتار حاضر را به حسن ختام متن این منشور که اینک در موزه بریتانیا نگهداری می شود، به پایان می بریم:

   اينك كه به ياري مزدا ، تاج سلطنت ايران و بابل و كشورهاي چهار سوی دنیا را به سر گذاشته ام ، اعلام  مي كنم
كه تا روزي كه من زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهددين و آيين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم ، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت كه حكام و زيردستان من ، دين و آئين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم يا ملتهاي ديگر را مورد تحقيرقرار بدهند يا به آنها توهين نمايند .

من از امروز كه تاج سلطنت را به سر نهاده ام ، تا روزي كه زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من   مي دهد ،هر گز سلطنت خود را بر هيچ ملت تحميل نخواهم كرد و هر ملت آزاد است ، كه مرا به سلطنت خود قبول كند يا ننمايد و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند ، من براي سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم كرد .

من تا روزي كه پادشاه ايران و بابل و كشورهاي جهات چهارگانه هستم ، نخواهم گذاشت ،كسي به ديگري ظلم كند و اگر شخصي مظلوم واقع شد ، من حق وي را از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم كرد .

من تا روزي كه پادشاه هستم ، نخواهم گذاشت مال غير منقول يا منقول ديگري را به زور يا به نحو ديگر  بدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال ، تصرف نمايد.
  من تا روزي كه زنده هستم ، نخواهم گذاشت كه شخصي ، ديگري را به بيگاري بگيردو بدون پرداخت مزد ،  وي را بكار وادارد.

من امروز اعلام مي كنم ، كه هر كس آزاد است ، كه هر ديني را كه ميل دارد ، بپرستد و در هر نقطه كه ميل دارد سكونت كند ،مشروط بر اينكه در آنجا حق كسي را غضب ننمايد ،و هر شغلي را كه ميل دارد ، پيش بگيرد و مال خود را به هر نحو كه مايل است ، به مصرف برساند ، مشروط به اينكه لطمه به حقوق ديگران نزند.

من اعلام مي كنم ، كه هر كس مسئول اعمال خود مي باشد و هيچ كس را نبايد به مناسبت تقصيري كه يكي از خويشاوندانش كرده ، مجازات كرد .

مجازات برادر گناهكار و برعكس به كلي ممنوع است و اگر يك فرد از خانواده يا طايفه اي مرتكب تقصير  ميشود ، فقط مقصر بايد مجازات گردد ، نه ديگران من تا روزي كه به ياري مزدا ، سلطنت مي كنم ، نخواهم گذاشت كه مردان و زنان را بعنوان غلام و كنيز بفروشندو حكام و زير دستان من ، مكلف هستند ، كه در حوزه حكومت و ماموريت خود ، مانع از فروش و خريد مردان و زنان بعنوان غلام و كنيز بشوندو رسم بردگي بايد به كلي از جهان برافتد .

و از مزدا خواهانم ، كه مرا در راه اجراي تعهداتي كه نسبت به ملتهاي ايران و بابل و ملتهاي ممالك اربعه عهده گرفته ام ، موفق گرداند .

                                                                                                                                     كــــوروش



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سرزمین من ،مادر من است.


از پارس برامدم.از پارسوماش.این گفته من است.کورش پسر ماندانا و کمبوجیه.من کورش هخامنش فرمان دادم که بر مردمان ملال نرود.زیرا ملال مرمان ملال من است.و شادمانی مرمان شادمانی من.بگذارید هرکس به ایین خویش باشد،زنان را گرامی بدارید.فرودستان را دریابید.و هرکس به تکلم قبیله خویش سخن گوید،گسستن زنجیرها آرزوی من است.ما شب و شقاوت را خواهیم زدود،زندگی را ستایش خواهیم کرد.تا هست سرزمین من اسمانی باد.که در او رودهای بسیاری به راه ست.ما دامنه ها و دشت هایی داریم دریاوار.سحر امیز،سرسبز و برکت خیز.و شما را گفتم این بهشت بی گزند را گرامی بدارید.سرزمین من توان شکفتنش بسیار است.سرزمین من ،مادر من است.تا هست خنده شادی خیز خودکان خوش باد،تا هست شهریاری بانوان و آواز خنیاگران خوش باد.تا هست رودها بسیار تر و بسیارتر باد.از اندوه و عزا به دور باد سرزمین من.تا هست هرگز دلتنگی به دیدارتان نیاید.تا هست اندوه ادمیان مرده باشد.به یادتان می اورم بهترین ارمغان ادمی ازادی ست. باشد که تا هست از خان و مان ملتم عطر و ترانه برخیزد.مردمان ما شایسته ارامش و ازادی اند،مردمان ما شایسته شادمانی و ترانه اند.،مردمان ما شایسته عدالت و علاقه اند،دودمانتان در آرامش، زندگی هاتان دراز، و آینده روشن تر از امروزتان، این آرزوی من است


منبع:برگزیده ای از سخنان کورش بزرگ در منشورهای پارسوماش ،شوشیانا و پرشیا


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۰ دلیل مهم برای سفر به برزیل (۱۶+)





Reason no.1
Brazil bikini


Reason no.2
brazil fan girl


Reason no.3
Layana Casotti


Reason no.4
jacuma beach

 

Reason no.5
07_brazil_12.jpg


Reason no.6


investing brazil


Reason no.7


Reason no.8


99.jpg





Reason no.10
copacabana girls

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

عبد‌الله نوری: «اجازه تجمع بدهند تا وزن معترضان مشخص شود»



عبد‌الله نوری پیشنهاد کرد که حکومت با صدور مجوز تجمع آرام به معترضان، وزن طرفداران میرحسین موسوی و مهدی کروبی را بسنجد.
به گفته آقای نوری، در صورتی که معترضان بدانند که در «اقلیت» قرار دارند، «بساط» خود را جمع خواهند کرد.
به گزارش ادوارنیوز، نوری که در جمع گروهی از خبرنگاران در منزلش سخن می‌گفت، افزود که خودداری از اعطای چنین مجوزی، این «شبهه» را به وجود می‌آورد که حکومت نیز معتقد است که معترضان در «اکثریت هستند، نه اقلیت.»




وزیر کشور پیشین ایران اعلام کرد که برگزاری این تجمع، می‌تواند گره به وجود آمده را بدون نیاز به «دندان» با «دست» باز کند.
از زمان اعلام نتیجه دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تاکنون، به معترضان به نتیجه انتخابات، مجوزی برای برپایی تجمع یا راهپیمایی داده نشده است.
معترضان در این مدت از مناسبت‌هایی که حکومت، متولی برگزاری آن است استفاده کرده و شعار‌هایی علیه دولت برآمده از انتخابات اخیر سر داده‌اند.
معترضان اعلام کرده‌اند که در مراسم روز ۱۳ آبان، سالروز اشغال سفارت آمریکا در تهران نیز شرکت خواهند کرد.

«بهتر است حکومت بداند که اقاریر مربوط به انتخابات و مسایل سیاسی اجتماعی روز و یا مسایل نظری مربوط به علوم انسانی و امثال آن که سهل است، چنانچه دین خدا هم به این شیوه از طریق تریبون دادگاه تبلیغ شود، مورد تردید قرار می‌گیرد»
آقای نوری با انتقاد از برخورد با معترضان به نتبجه انتخابات در چهار ماه گذشته، گفت که اگر حکومت از سر «انصاف» به این نتیجه رسیده که عملکردش در این مدت «نتیجه مطلوبی» نداشته است، مسیر خود را «اصلاح» و از مردم «عذرخواهی» کند.
به گفته نوری، «چنانچه حکومت تمام توان خود را به کار ببرد تا معترضان را وادار به سکوت کند، باید بداند با این شیوه اعتماد از دست‌رفته باز نمی‌گردد.»
وزیر پیشین کشور هشدار داد که فشار‌ها در جامعه منجر به درونی شدن نظرات و باور‌ها شده و چه بسا منجر به خارج شدن از «مسیر قانونی» می‌شود که در این صورت «این حکومت است که باید جابجا شود.»
نوری در بخش دیگری از سخنان خود با انتقاد از بازداشت فعالان سیاسی گفت: «خود حکومت داستان زندانیان انتخاباتی را به گونه‌ای مدیریت می‌کند که علی‌الظاهر این حکومت است که شمع حرکت اعتراضی به انتخابات را خودآگاه و یا نا خودآگاه روشن نگه داشته است.»
وی با اشاره به «اعترافات» برخی بازداشت‌شدگان در جلسات محاکمه اظهار داشت که «می‌خواهند مردم قبول کنند که زندانیان بدون هیچ فشاری واقعیت‌هایی را بیان می‌کنند.»

نوری می‌گوید که خودداری از اعطای چنین مجوزی، این «شبهه» را به وجود می‌آورد که حکومت نیز معتقد است که معترضان در «اکثریت هستند، نه اقلیت»
نوری افزود که «بهتر است حکومت بداند که اقاریر مربوط به انتخابات و مسایل سیاسی اجتماعی روز و یا مسایل نظری مربوط به علوم انسانی و امثال آن که سهل است، چنانچه دین خدا هم به این شیوه از طریق تریبون دادگاه تبلیغ شود، مورد تردید قرار می‌گیرد.»
عبدالله نوری در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به وضعیت اسف‌بار زندانیان انتخاباتی گفت: «نگه داشتن عزیزان زندانی ما در زندان برای چند ماه و یا چند سال دیگر چه بهره‌ای نصیب حکومت می‌کند؟ آنچه مسلم است حکومت در قبال این محکومیت‌ها هزینه سنگینی را در داخل و خارج می‌پردازد.»
در حوادث پس از انتخابات ایران بیش از چهار هزار نفر دستگیر شدند که بنابر اعلام مقام‌های قضایی حدود ۳۰۰ تن از آنها همچنان در زندان به سر می‌‌برند.


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

میشه بگین ساعت چنده؟؟



مرد جوان: ببخشید آقا میشه بگین ساعت چنده؟؟


پیرمرد: معلومه که نه.


- چرا آقا...مگه چی ازتون کم میشه اگه به من ساعت رو بگین؟؟


- یه چیزایی کم میشه...و اگه به تو ساعت رو بگم به ضررم میشه.


- ولی آقا آخه میشه به من بگین چه جوری؟؟


- ببین اگه من به تو ساعت رو بگم مسلما تواز من تشکر می کنی و شاید فردا دوباره از من ساعت رو بپرسی نه؟؟


- خوب...آره امکان داره.


- امکانش هم هست که ما دو سه باریا بیش تر باز هم همدیگه رو ملاقات کنیم و تو از من اسم و آدرسم رو هم بپرسی.


- خوب...آره این هم امکان داره.


- یه روزی شاید بیای خونه من و بگی داشتم از این دور و ورا رد می شدم گفتم یه سری به شما بزنم و منم بهت تعارف کنم بیای تو تا یه چایی با هم بخوریم وبعد این تعارف و ادبی که من به جا آوردم باعث بشه که تو دوباره بیای دیدن من و دراون زمانه که میگی به به چه چایی خوش طعمی و بپرسی که کی اونو درست کرده.


- آره ممکنه.


- بعدش من به تو میگم که دخترم چایی رو درست کرده و در اون زمان هست که باید دختر خوشگل و جوونم رو به تو معرفی کنم و تو هم از دختر من خوشت بیاد.


- لبخندی بر لب مردجوان نشست.


- در این زمان هست که تو هی می خوای بیای و دختر منو ملاقات کنی و ازش می خوای باهات قرار بذاره و یا این که با هم برین سینما.


- مرد جوان از تجسم این موضوع باز هم لبخند زد.


- دختر منهم کم کم به تو علاقمند میشه و همیشه چشم انتظارته که بیای و پس از ملاقاتهای مکرر تو هم عاشقش میشی و ازش درخواست می کنی که باهات ازدواج کنه.


- مرد جوان دوباره لبخند زد.


- یه روزی هر دوتاتون میایین پیش من و به عشقتون اعتراف می کنین و از من واسه عروسیتون اجازه می خواین


- اوه بله...حتما و تبسمی بر لبانش نشست.


- پیرمرد با عصبانیت به مرد جوان گفت: من هیچ وقت اجازه نمیدم که دختر دسته گلم با آدمی مثل تو که حتی یه ساعت مچی هم نداره ازدواج کنه...می فهمی؟ و با عصبانیت دور شد


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

Wallpapers Chelsea FC


Wallpapers "Chelsea FC


Wallpapers "Chelsea FC"
65 JPG | 365x231 - 1024x768 | 3.53 MB

download
depositfiles
bitroad
uploading
mirror



Football Teams Of The World 2007 - Chelsea FC (London-UK)



Football Teams Of The World 2007 - Chelsea FC (London-UK)
1,2 MB | 33 JPG | Inc: PDF Doc | RAR | RS | Football Teams


 
 
 

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

Wallpapers - Windows 7




Wallpapers - Windows 7
 
 

Wallpapers - Windows 7's official theme
120 jpg | 1920*1200 | 62 MB

-----------------------------------------------------------------
Download from:

Uploading.com

RapidShare

Depositfiles

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

رویدادی بینظیر : شورای دانش آموزی به میر حسین رای داد


مدرسه راهنمایی امام رضا در مشهد وابسته به آستانقدس رضوی که زیر نظر مستقیم عباس واعظ طبسی نماینده رهبری اداره میشود امروز شاهد رویدادی بینظیر بود.

به گفته یکی از دوستان که معلم راهنما ( مشاور) در این مدرسه است امروز این مدرسه 630 نفری برای انتخاب شورای دانش آموزی حال و هوایی دیگر داشت که با یک نتیجه غیر قابل باور اولیای مدرسه که از کارمندان دولت و راست ها هستند را غافل گیر کرد.

در جریان این رای گیری دانش آموزان این مدرسه راهنمایی در میان بهت مربیان به جای اینکه به همشاگردیان خود رای دهند ؛452 برگه از مجموع 598 رای ماخوذه را به نام میرحسین موسوی پر کرده و تحویل دادند .

مدیر و معاونین مدرسه و در راس آنان مسئول بسیج مدرسه که هم دست و پای خود را گم کرده بودند و هم بشدت عصبانی بودند با برخی از بچه ها برخورد فیزیکی کرده و والدین این کودکان را به مدرسه احضار نمودند.

در پایان مدرسه هم در ساعت آخر پای 2 نفر از حراست اداره کل به مدرسه باز شد که برگه های رای را با گزارش مبسوطی با خود بردند.

انقلاب سبز یعنی انقلابی که از مدارس آغاز خواهد شد و بساط ریش و پشم و تظاهر و محدودیت را از میان برخواهد چید. انقلابی که رهبر لازم ندارد و رهبرانش افکار هستند بدون نام ها

                                                   
         
                                                                منبع
http://www.pejvak.blogsky.com




ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

اندر احوالات مجوز برای سیزده آبان





اینکه آقای احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی به سبزها گفته اند که باید برای شرکت در راهپیمایی سیزده آبان مجوز داشته باشند، من را بشدت به فکر فرو برد، یعنی اگر دولت یک راهپیمایی برگزار کند، که سی سال است می کند، و از همه مردم دعوت کند که در این راهپیمایی شرکت کنند، که می کند، و ما هم به همان جایی برویم که همه می روند، باز هم مجوز لازم داریم؟ حالا فرض کنید مجوز هم گرفتیم، بعدش چکار باید بکنیم؟ یعنی اگر مجوز داشته باشیم، دیگر کتک نمی خوریم؟ یا مثلا اگر مجوز داشته باشیم، باید از روی آن کپی بگیریم و هر کسی یکی به مامورین نشان بدهد؟

یا فرض کنید مثلا برویم مجوز بگیریم و به ما مجوز ندهند، در آن صورت یعنی مراسم 13 آبان برگزار نمی شود؟ یا مجوز به عده دیگری می دهند که آنها بروند در مراسم شرکت کنند و ما نمی توانیم در آن مراسم شرکت کنیم؟ یعنی امسال به جای مجوز، کارت دعوت می دهند برای حضور در مراسم سیزده آبان باتفاق بانو، برای صرف کتک و گاز و دادن شعار و زدن فریاد. بعد از مراسم پذیرایی در اوین انجام می شود. یعنی اینجوری هاست؟ به نظر من ما به دلایل زیر نیاز به دریافت مجوز سیزده آبان نداریم:

اول، ما می خواهیم در مراسم دولتی سیزده آبان شرکت کنیم، یا دولت اعلام کند که امسال سیزده آبان مراسمی برگزار نمی شود، یا اگر برگزار می شود که ما فقط در این حالت در مراسم شرکت می کنیم.

دوم، تا دیروز گفته می شد که دولت ایران و آمریکا به توافق رسیده اند و احمدی نژاد هم گفت این توافق کاملا زیر نظر دولت بوده است. از دیروز آقای باهنر گفته است که " رهبری مخالف مذاکره با آمریکاست" برای ما فرقی نمی کند، اگر تا سیزده آبان، آمریکا بد باشد، ما می رویم جلوی سفارت آمریکا و فحش می دهیم به روسیه، اگر هم تا آن زمان رهبری بالاخره تصمیمش را گرفته باشد و آمریکا خوب باشد، ما هم می رویم شعار می دهیم به نفع آمریکا. یعنی همان کاری که دولت می کند، مخالفت با دولت جرم است، موافقت با دولت هم جرم است؟

سوم، اگر فرض کنیم که دولت بخاطر اینکه سبزها به مراسم سیزده آبان نیایند، این مراسم را برخلاف سی سال گذشته ممنوع کند، ماه آینده که مراسم شانزده آذر با سابقه پنجاه ساله برگزار می شود، چه می کند؟ آن را هم ممنوع می کند؟ حالا شانزده آذر را ممنوع کند، با ماه محرم که هر شب از حالا ملت تکیه سبز قرار است ببندند و دسته های سبز راه بیندازند و نوحه " مرگ بر دیکتاتور" بخوانند چه می کنند؟ ماه محرم هم ممنوع می شود؟ یک دفعه تقویم را پاره کنید و بیاندازید دور!

گابریل گارسیا مارکز هم جاسوس شد

شوخی نمی کنم. همانطور که سالها قبل کیهان نوشت که والت دیسنی جاسوس سیا بوده، رجانیوز اعلام کرد که گابریل گارسیا مارکز جاسوس بوده است. البته به اسم کتابهایش هم دقت کنیم متوجه می شویم که جاسوس بوده؛ مثلا " کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد" خودش نشان می دهد که سرهنگ حتما جاسوس بوده که کسی به او نامه نمی نوشت. یا مثلا " گزارش یک مرگ" یا " صد سال تنهایی" یا " ژنرال در هزارتوی خود" همه نشان می دهد که طرف جاسوس بوده، فقط تعجب می کنم ما با این همه عقل مان چرا تا به حال این نکته را نفهمیدیم.


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

هرگز زود قضاوت نکن !



مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ ساله‌اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلی‌های خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.
به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می‌کرد فریاد زد: پدر نگاه کن درخت‌ها حرکت می‌کنن. مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد.

کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرف‌های پدر و پسر را می‌شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار می‌کرد، متعجب شده بودند.

ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می‌کنند.

زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می‌کردند.
 
باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید.
او با لذت آن را لمس کرد و چشم‌هایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران می‌بارد،‌ آب روی من چکید.

زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: ‌چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی‌کنید؟

مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر می‌گردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می‌تواند ببیند.



چند تا اس ام اس جدید:

 هرکس به میزانی که تنهایی نیاز دارد عظمت دارد و بی نیاز تر است .

- ازدواج مثل بازار رفتن است ، تا پول و احتیاج و اراده نداری به بازار نرو !

- زندگی را اشکی بیش نمی دانم ، پس بگذار با اشک چشمانم بنویسم دوستت دارم !

- زندگی را تو بساز ، نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف ، زندگی یعنی جنگ ، تو بجنگ ، زندگی یعنی عشق ، تو بدان عشق بورز .

- اگر کسی یکبار به تو خیانت کرد این اشتباه از اوست ، اگر کسی دوبار به تو خیانت کرد این اشتباه از توست ! (شکسپیر)

- سکوت سرشار از ناگفته هاست و ناگفته ها پر بهاترین داشته هاست !

- یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم ، گر که در خویش شکسته ایم صدایی نکنیم ، پر پروانه شکستن هنر انسان نیست ، گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم ، یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ، طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم .

- چه دردیست در میان جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن ، به رسم دوستی دستی فشردن ولی با هر سخن قلبی شکستن .

- گل فرستادم ، تو بو کن ، اگر رفتم تو با گل گفتگو کن ، اگر مردم فدای تار مویت ، اگر ماندم ، که باز آیم به سویت .



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

اخبار 20:30 در سال آینده



اخبار 20:30 در سال آینده:

سازمان انرژی اتمی پس از بازدید از مراکز نگهداری بمب اتم در ایران ضمن ابراز خرسندی اعلام کرد کلیه این جنگ افزارها دارای برچسب استعمال داخلی بوده فلذا خطری امنیت جهانی را تهدید نخواهدکرد!!!!


ما مردم شریف ایران به جهانیان اعلام میکنیم با توجه به تجربیات سی ساله مان به این نتیجه رسیده ایم که اگر نظام حاکم، به سلاح اتمی دست پیدا کند در مرحله اول بر ضد منافقین داخلی از آن استفاده میکند.
لذا تا زمانی که در ایران انفجار اتمی رخ نداده است نگران امنیت خود نباشند.


تعداد شاکیان میر حسین موسوی به بیش از 456 میلیون نفر رسید.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

ویندوز 7 و مطلب طـنز «هافنگتون پست» و سـوتـی خـبرگزاری تابناک

به این دو جمله دقت کنید:

حتی در شرایط مطلوب برای نصب ویندوز هفت، دست‌کم دو تا پنج سال زمان نیاز است

و

ایران در سه سال گذشته، تلاش بسیاری کرده است تا نرم‌افزار ماکروسافت ویستا را نصب کند اما آنها تاکنون این کار را انجام نداده‌اند!

حال این جمله را به نتیجه ای که از دو جمله بالا به ذهنتان رسیده است اضافه کنید:

سیستم های جاسوسی آمریکا اعلام نمودند، یک محموله نرم‌افزار ویندوز هفت (اورجینال و فول پک) به همراه کارشناسان «آی.‌تی» از شرکت ریموند واشنگتن به ایران وارد شده است.

چه برداشتی نموده اید؟ خنده دار است، نه؟ به نظر یک شوخی می رسد که البته در حقیقت یک ترفند تبلیغاتی برای فروش هرچه بیشتر ویندوز 7 مایکروسافت است.

اما تمام این داستان یک نکته خنده دارتر هم دارد، شاید غم انگیز هم باشد! خبرگزاری تابناک که یکی از خبرگزاری های نیمه رسمی و نزدیک به محافل قدرت نظام ایران است این جملات را در یک خبر (سرویس اجتماعی) منتشر کرده است!!


این خبر در حقیقت ترجمه ای از نوشته «‌هافنگتون پست» است و به وضوح یک مطلب طنز می باشد. حتی در برچسب های ابتدای نوشته هم کلمه Comedy آمده است.


با توجه به عرضه ویندوز7، از چند روز پیش تبلیغات غیر مستقیم اش شروع شده است. یکی از انواع تبلیغات نوع غیر مستقیم آن است که بیشتر در تلاش برای آشنا کردن گوش و ذهن مخاطب با نام محصول است. در حقیقت در این نوع از تبلیغات فقط سعی می شود نام محصول در ذهن مخاطب گنجانده شود. حال با توجه به این مطلب که ایران و مسائل داخلی و خارجی آن موضوع مهم چند ماهه اخیر دنیاست، در اینجا نویسنده از قضایای هسته ای ایران و نیروگاه قم و تصاویر ماهواره ای و … استفاده کرده و یک محصول جدید را با موضوعات گوش آشنای این روزهای ادغام کرده و به خورد مخاطب داده است!! یعنی خیلی راحت یک موضوع جدید را با چند موضوع آشنا پیوند داده و هدف تبلیغاتی خود را به انجام رسانده است.

در این میان هم متاسفانه سایت هایی که نام خبرگزاری را یدک می کشند بدون توجه به هیچ چیز، بلافاصله بعد از دیدن یک خبر در سایت بالاترین، مثلا خبر را ترجمه کرده اند و روی شبکه فرستاده اند. به نظر می رسد که حتی یک نفر هم در یک چنین خبرگزاری عریض و طویلی اندک آشنایی با ویندوز و نصب سیستم عامل و این گونه چیزها ندارد!

قضاوت با خودتان!

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

11جمله پر کاربرد ایرانی (طنزی غم انگیز)



هوی گوسفند چه خبرته؟!؟!

گوسفند در اصل به موجودی پشمالو و بی نزاکت گفته می شود که اندک زمانی است پایش را در شهر گزارده(همون دهاتی) ولی ما امروزه به رانندگانی که چراغ قرمز را رد میکنند، رانندگانی که به محض سبز شدن چراغ و جهت یادآوری خاطره حنابندان مادر بزرگشان بوق های ممتد میزنند ،رانندگانی که بسیار خرکی می رانند ، عابرانی که از وسط اتوبان رد می شوند و یا صف اتوبوس را رعایت نمیکنند ،بازیکنان تیم ملی فوتبال وقتی موقعیتی را خراب می کنند و کسانی که موقع راه رفتن پای دیگران را لگد میکنند می گوییم : هوی گوسفند چه خبرته؟!؟!


2-خفه شو آشغال عوضی بی شعور!

غیر ممکن است شما دختر باشید و تا به حال این جمله را نگفته باشید چون غیر ممکن است که تا به حال هیچ پسری به شما تیکه ننداخته باشد.در هر صورت تجربه نشان داده است دخترانی که اینگونه فحش های رکیک را می دهند در بین پسران طرفداران بیشتری دارند! پس دفعه بعدی که یک نفر در خیابان به شما چیزی گفت به جای به کار بردن این جمله رکیک خیلی راحت بگویید مزاحم نشو آقا من شوهر (ویا نامزد و یا هر کلمه مشابه دیگری) دارم.


3-از همه پسرها متنفرم


از آنجایی که تب پیدا کردن بوی فرند (BF) در بین دوشیزگان دبیرستانی بسیار رواج پیدا کرده و یک جورایی از نان شب هم برای این عزیزان واجب تر است و از آنجایی که این نوگلان عمراً به پسر پایین تر از 25 سال پا بدهند و از آنجایی که یک پسر 25 ساله خیلی چیزها را میداند ولی یک دختر 16-17 ساله خیلی چیز ها را نمی داند پس طبیعی است که این وسط چه کسی باید گرگ شود و چه کسی قربانی....
طبق آمار های گرفته شده 99 درصد دختران دبیرستانی قبل از خوردن 100 عدد قرص دیازپام و خودکشی این جمله را بیان می کنند:از همه پسر ها متنفرم!

4-بابا جون هر وقت خواستی بیای خونه 2 تا شمع هم بگیر. چون برق نداریم!


جمله ای که طی ماه گذشته بسیار پر کاربرد شده است و از آنجایی که هر حرف دیگری در این رابطه بزنیم تبدیل به یک انگل سیاسی میشویم و اینا پس دیگه چیزی نمیگیم و مثل شهروند نمونه میریم سراغ موضوعات کم خطرتر


5-الو! صدات قطع و وصل میشه.برو یه جا که آنتن داشته باشی!


طبق تحقیقات به عمل آمده به طور متوسط نیمی از زمان مکالمه با تلفن همراه در اقصی نقاط کشورمون صرف گفتن جمله بالا میگردد.شایان ذکر است در پاره ای از موارد جملات دیگری به جای جمله بالا به کار میروند که شامل همین مضمون هستند و عبارتند از:قطع و وصل میشی حاجی ، نقطه کور ایستادی صدات نمیاد ، برو اون خطت رو بفروش با پولش آدامس بخر، ای مخابرات فلان فلان شده ,.....(سانسور شد !!)بلده هی پول قبض بگیره!(به جای کلمه فلان فحش های مورد نظر را جایگذاری کنید)


6-آقای حسینی ، لطفاً یه کم راهنمایی کنید؟

منظور از جمله بالا مسابقات تلویزیونی و مجریان دلنواز و جایزه های نفیس(اعم از ساعت مچی و دیواری و رومیزی و زیر میزی و کنار میزی و اشتراک یک سال پوشک My Baby و دویست و چهل و نه تومان پول نقد و ...) و شرکت کنندگان بسیار باهوش (با بهره هوشی در حد جلبک های فتوسنتز کننده اعماق اقیانوس ها) می باشد.معمولاً عبارت « آقای مجری میشه یه راهنمایی بکنید؟» بعد از قرائت سوال توسط مجری بامزه و تو دل بروی برنامه ، توسط شرکت کننده که احتمالاً صغری 34 ساله و ترشیده و یا کرم علی 14 ساله و محصل می باشند ، پرسیده میشود(نگاهی به شرایط سنی و اجتماعی شرکت کنندگان این مسابقه،خود به تنهایی برای نشون دادن سطح نازل این برنامه ها کافیه). تا شرکت کننده محترم بتواند بعد از راهنمایی های مربوطه توسط مجری محترم (که بسته به آی کیوی شرکت کننده از حرکات موزون تا گفتن جواب مسابقه تغییر میکند) به جواب مورد نظر دست بیابد. سوالات برنامه نیز می موضوعاتی همچون آرامگاه خواجه حافظ شیرازی کجاست؟ ، تعداد انگشتان دست و یا پا در انسان چند تاست؟ ، علی دایی کیست ، چرا زن نمی گیری و موضوعاتی از این قبیل می باشد.


7-ای بابا!آقای راننده، من هر روز این مسیر رو با تاکسی میام.دیروز 250 تومان بود.یعنی چی الان میگی باید 1250 تومان بدم؟!؟!


در جایی که گنجشگکان میومیو می کنند و سگ ها جیک جیک و گربه ها واق واق ، پس خیلی طبیعی است که صبح روز بعد کرایه را چند برابر کنند!


8-آقای دکتر مریض تخت دو که دیروز عملش کرده بودین، همین الان تموم کرد!


آقا جان من اشتباهات پزشکی هم جزئی از عمل های جراحیه!به فرض هم که یه دکتر متخصصی از هر 4 نفری که عمل می کنه 3 نفرشون میمیره.دلیل نمیشه که شما فکر کنید این بنده خدا سواد نداره و به خاطر پارتی و رابطه و اینا مدرکش رو گرفته! اصلاً اگه طرف آدم نکشه که بش نمی گن دکتر که! بابا جان اون یه چیزی حالیشه.طرف دکتره ها! گیر نده عزیزم.برو ماستتو بخور.به توچه طرف چه جوری و از کجا (منظور اوکراین نیست ها!) مدرکشو گرفته؟


9-شلام ژن.اون پنژره رو ببند شوژ میاد!(یعنی:سلام زن.اون پنجره رو ببند سوز میاد)


بحمدالله در زمینه اعتیاد و معتاد پروری توانستیم بترکونیم و موفق شدیم سن اعتیاد را به حدود 14 الی 15 سالگی کاهش بدیم و اصولاً در این زمینه هیچ یک از استاندارد های جهانی برای ما رقمی به حساب نمی آیند. در هر صورت جمله بالا یکی از پرکاربردترین جملاتیه که هر روز میشنویم یا شاید هم خودمون به زبونش میاریم!


10-برخورد یک دستگاه مینی بوس با یک سواری حادثه آفرید!


خوب دیگه همه میدونیم خودرو هامون فرسوده اند و جاده هامون فرسوده تر و رانندگانمون خواب آلوده تر!


11- فرصت صد در صد برای آرش برهانی (بخونید بحرانی) و توپی که میزنه و حالا به اوت میره!!!


نیازی به توضیح نیست!


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

داستان جالب




یک خانم برای طرح مشکلش به کلیسا رفت . او با کشیش ملاقات کرد و برایش گفت: من دو طوطی ماده دارم که فوق العادهزیبا هستند. اما متاسفانه فقط یک جمله بلدند که بگویند «ما دو تا فاحشه هستیم. میای با هم خوش بگذرونیم؟». این موضوع برای من واقعا دردسر شده و آبروی من را به خطرا انداخته. از شما کمک میخواهم. من را راهنمایی کنید که چگونه آنها را اصلاح کنم؟
کشیش که از حرفهای خانم خیلی جا خورده بود گفت: این واقعاً جای تاسف دارد که طوطی های شما چنین عبارتی را بلدند... من یک جفت طوطی نر در کلیسا دارم . آنها خیلی خوب حرف میزنند و اغلب اوقات دعا میخوانند. به شما توصیه میکنم طوطیهایتان را مدتی به من بسپارید... شاید در مجاورت طوطی های من آنها به جای آن عبارت وحشتناک یاد بگیرند کمی دعا بخوانند .
خانم که از این پیشنهاد خیلی خوشحال شده بود با کمال میل پذیرفت.
فردای آن روز خانم با قفس طوطی های خود به کلیسا رفت و به اطاق پشتی نزد کشیش رفت. کشیش در قفس طوطی هایش را باز کرد و خانم طوطی های ماده را داخل قفس کشیش انداخت .
یکی از طوطی های ماده گفت: ما دو تا فاحشه هستیم. میای با هم خوش بگذرونیم؟
طوطی های نر نگاهی به همدیگر انداختند. سپس یکی به دیگری گفت:
اون کتاب دعا رو بذار کنار. دعاهامون مستجاب شد!!




ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

خانمها آقایان همدیگرو بهتر بشناسید( نکاتی برای پیشبرد نظرات)


چند نکته ویژه آقایان برای پیشبرد و اعمال نظرات خود :
زنان توجه طلب هستند به خصوص تمایل دارند تغییرات ظاهری انها برای شما چند برابر جلوه کند پس صورت همسر خود را و کلا ظاهر آنرا همیشه مورد توجه قرار دهید و هر گونه تغییر حتی اگر کوچک باشد ( تغییر آرایش - مدل ابرو - رنگ لاک - کوتاهی یا بلندی ناخنها - رنگ مو - مدل مو -نوع لباس و...) را مورد توجه قرار دهید و به وی یاداوری کنید مثلا اگر مدل ابروی همسر شما تغییر کرده حتما نظر خودتونو به محض رویت کردن همسرتان به او بگویید در اولین ملاقات
فرض کنید آرایش جدید ایشان مدل موی ایشان مطابق نظر شما نباشد به هیچ وجه پرخاشگری نکنید و تند برخورد نکنید خیلی ارام و متین اسم همسرتان را بکار برده واژه های عزیزم - خوشگلم -عسلم و امسال اینها را چاشنی کنید و بگوئید خیلی خوشگل شدی اما به نظر من فلان مدل مو بیشتر بهت می اومد و جذابترت میکرد .هدف زنان از ارایش جذاب شدن بوده پس شما با بکاربردن جذابترت میکرد بهت می اومد میتوانید همسر خودتونو متقاعد سازید.
اگر قصد دارید به دیدار خانواده خود بروید باتفاق همسرتان به جای بکار بردن این جمله : (امروز عصر جایی قرار نذار میخواهیم یه سر بریم خونه مامانم اینا) یا امثال جمله ای که گفته شد ، از آنجایی که زنان احساساتی تر از آقایان هستند شما باید از در احساسات وارد شوید و این جمله را بکار ببرید : ( دلم واسه مامان اینا تنگ شد حالشو داری امروز عصر یه سر بریم پیششون ) در جمله اول شما به صورت امری برخورد کردید و در جمله دوم درخواستی در صورتی که جمله دوم را بکار ببرید شما هم نظر همسر خود را جویا شدید اما احساسات ایشان را تحت تاثیر قرار داده اید در اینصورت همسر شما این احترام شما را پاسخگو خواهد بود.
کلا برای پیشبرد خواسته های خود از بکار بردن وازه های امری پرهیز کنید باید بریم - نباید انجام بدی - من میگم فلان - اگر انجام ندی من فلان میکنم و ... این وازه ها شاید مقطعی پاسخ بدهد اما در دراز مدت نشانه ضعف شماست .
چند نکته ویژه خانمها برای پیشبرد و اعمال نظرات خود :
مردان بیشتر از انکه احساسی به مسایل نگاه کنند منطقی برخورد می کنند برای ارتباط با انها باید برای حرفهای خود استدلالهای منطقی بکار برید. در عین حال مردان میدانند شما به احساسات زیاد بها میدهید این اطلاع آنها گاهی به ضرر شماست و گاهی به سود شما . قبل از هر اقدامی جویای نظر شوهرتان شوید به جای بکار بردن جمله : ( من میخوام اینکارو بکنم خواستم قبلش نظرتو بپرسم ) در اینصورت شما قبل از جویا شدن نظر همسرتان تصمیمتونو گرفتید پس بهتره به جای بکار بردن جمله قبلی از این جمله استفاده کنید ( به نظرت من فلان کارو بکنم بلافاصله بعد از گفتن این جمله دلایلتونم برای انجام دادن اون کار بیان کنید همانطور که گفته شد اگر استدلالهای شما منطقی باشه بیشتر جواب میده ) در صورت بکاربردن جمله دومی شوهر شما اولا از اینکه نظر وی را قبل از تصمیم جویا شدید احساس خوشایندی را حس میکند دوما از دلایلی که برای انجام عمل مورد نظرتان بکار بردید احسا میکند شمامنطقی هستید و در این صورت احساس بهتری پیدا میکند. مردان به پیچیدگی زنان نیستند .
مردان عاشق احترام و تکریم هستند با این روش شما میتوانید آنها را در عمل انجام شده قرار دهید بعنوان مثال : فرض کنید قصد رفتن به مهمانی دارید و مخواهید نظر همسرتان را جویا شوید که آیا اجازه رفتن به شما میدهند یا نه ( البته با توجه به اعتمادی که به شما و شناختی که از میزبان دارند ) میتوانید اینطور جملتونو مطرح کنید (فلان دوستم فلان روز مهمونی گرفته خودامونیم منم دعوت کرده بعدش بگید : که شوهر فلان دوستتون نذاشته که دوست شما بیاد به مهمونی فلان روز اصلا از شوهرش این انتظارو نداشتم یعنی اینقدر نسبت به زنش بی اعتماده خلاصه ازش بعید بود اونم یه مهمونی ساده حالا خوبه خونه غریبه هم نبوده خونه دوست چندین و چند سالمون بوده ) دراینصورت با گفتن جملات مهمونی ساده - غریبه هم نبوده - دوست چندین و چند سالمون بوده دراید حس امنیت رو در مورد اون مهمونی به همسرتان منتقل میکنید و دلایلی را عنوان میکنید که با منطق کنار بیاد و با گفتن از شوهرش انتظار نداشتم - نسبت به زنش بی اعتماده دارید شوهرتان را در عمل قرار گرفته قرار میدید.
یاداوری هایی درمورد جنس مخالف :
مردان فقط یک بار عاشق می شوند و زنان این قابلیت را دارند که چند بار عاشق شوند
یک مرد اگر زنی را دوست داشته باشد برای به دست اوردن آن زن قبل از ازدواج دست به هر کاری میزند اما پس از ازدواج آنچنان که باید و شاید انرزی صرف نمیکنند بر عکس زنان قبل از ازدواج تمایل دارند طرفشان به سمت آنها بیاید تا اینکه آنها به سمت وی بروند ولی پس از ازدواج زنان تلاش بیشتری می کنند
مردان قبل از ازدواج به لحاظ روابط جنسی گرم تر و بعد از ازدواج نسبتا سرد تر می شوند
زنان قبل از ازدواج تا حدی سرد مزاج و بعد از ازدواج نیاز بیشتری به رابطه جنسی پیدا میکنند
مردان میتوانند بدون داشتن احساسات رابطه جنسی داشته باشند اما زنان در صورتی از این رابطه لذت می برند که بر پایه احساسات باشد
مردان این قابلیت را دارند که حتی با وجود شرایط نا مساعد از رابطه جنسی لذت ببرند اما زنان در صورت وجود استرس و شرایط نا مطلوب لذتی از رابطه جنسی نمیبرند
مردان پس از رابطه جنسی از نظر احساسی تا مدت کوتاهی سرد می شوند و زنان بعد از رابطه جنسی نیاز احساسی بیشتری پیدا می کنند
مردان میتوانند در زمینه مسایل جنسی از هر زنی با هر ظاهر و اندامی تحریک پذیر باشند اما زنان شخصیت جنسی ثابتی دارند و فقط از یک الگو خاص تحریک می شوند
زنان دوست دارند مورد توجه قرار بگیرند اما مردان ریاست طلبی را بیشتر دوست دارند
زنان از خرید کردن لذت میبرند مردان از خرید کردن بیذارند
زنان به مهمانی رفتن علاقه مند هستند مردان غالبا تمایل دارند در منزل خود باشند .
در مواجه شدن با مشکلات مردان در تنهایی میتوانند مشکل را حل کنند اما زنان در تنهایی دامنه مشکل را گسترده تر میکنند
مردان دوست دارند حرف آخر را بزنند زنان دوست دارند نظر آنها در کلیه امور زندگی اعمال شود
مردان از مراجعه به مشاور بیذارند زنان مراجعه به مشاور را یکی از گزینه های رفع مشکل میدانند.
مردان تنوع پذیرتر از زنان هستند
مردان کلیات را در نظر دارند و زنان جزئیات.
زنان شاغل بدبین تر و محتاط تر از زنان خانه دار هستند.
زنان در رابطه جنسی به پیشنوازی بیشتر از دخول بهاء می دهند مردان غالبا اهل پیش نوازی نیستند.
مردان بیشتر از همسرخود روی اندازه آلت تناسلی خود حساس هستند.
مردان کمتر اتفاق می افته متوجه تغییرات کوچک ظاهری همسر خود بشوند اما زنان هر گونه تغییر در وضعیت ظاهری مردان را متوجه می شوند.
شناخت مردان راحتر از شناخت زنان است.
انتخاب کردن برای زنان دشوار تر از مردان است.
مردان کم حوصله و زنان صبور هستند.
مردان احساساتی زودتر عصبانی میشوند و زودتر آرام می شوند .
مردان دوست دارند اولین نفری باشند که از مشکل یا موضوع بوجود آمده چه خوب چه بد مطلع شوند .
زنان بیشتر از مردان به حرفها و بحثها توجه می کنند و به آنها فکر میکنند.
مردان همانند زنان به مناسبتهای مهم فکر نمیکنند و اکثرا در این زمینه فراموشکار هستند این در حالیست که زنان خیلی تمایل دارند تاریخ تولد - تارخ آشنایی - تاریخ نامزدی - عقد و سلگرد ازدواج و جدیدا ولنتاین برای همسرشان مهم باشد.
اما چند نکته ویژه و پایان مقاله :
مردان : همسر خودتونو از نظر احساسی تامین کنید قبل از بررسی جنسیت انها به این فکر کنید که آنها همچون شما انسان هستند و حقوق برابری دارند آنها ابزاری بریا خوشبختی کردن شما نیستند بلکه شریک و همراه زندگی شما هستند به عواطف و نیازهای احساسی آنها احترام بگذراید خصوصا در زمینه رابطه جنسی ، تا میتوانید وقت زیادی صرف پیشنوازی و معاشقه کنید بعد از رابطه جنسی حتما ابراز احساسات کنید تاکید میکنم بعد از رابطه جنسی رفتار شما و ابراز احساسات توسط شما نقش اساسی دارد .
زنان : مرد خود را سیرکنید ، مرد خودر را سیر کنید ، مرد خودرا سیر کنید . مردان ریاست طلب هستند مردان مغرور تر از زنان هستند پس غرور انها را هگز نشکنید گاهی وقتها مردان نیاز به تنهایی دارند چون مردان همانند شما اهل دردو دل نیستند مگر خیلی جزئی و نادر - با مردان لجبازی نکنید - گاهی وقتها مردان رفتارهیا بچه گانه از خود در می آورند نشانه بچه بودن آنها نیست کودک درون مردها هرگز به خواب نمیرود .


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

چه مسایلی را نباید به همسرتان بگویید + حرف امروز

آیا میدانید برای اینکه روابط زناشویی تان تداوم بیشتری داشته باشد ، همه چیز را نباید به همسر خود بگویید ! آیا میدانید چه صحبتهایی را باید به همسر خود بگویید و چه سخنانی را باید مطرح نسازید ؟

اولین گام در روابط زناشویی نحوه ی صحبت کردن است ، طرز صحیح صحبت کردن با همسرتان تاثیر بسزایی را در روابظ شما میگذارد البته لازم به ذکر است نه هر صحبتی .
بعضی از خانمها یا آقایان عادت دارند تمام اتفاقاتی را که در طول روز برای شان اتفاق افتاده است را برای همسر حود تعریف کنند . با این وجود گاهی اوقات صحبت کردن بسیار خظرناک است و توصیه نمیشود که مدام صحبت نکنید ، سکوت در بسیاری از موارد بهتر از صحبت کردن میباشد.
در این مقاله توصیه و پیش نهادهایی را برای شما ارائه خواهیم کرد :
از دیدگاه روان شناسان انسانها از این منظر به چند دسته تقسیم میشوند
1- افرادی که همه مطالب زندگی خود چه در حال ، چه در گذشته را برای همسران خود بازگو میکنند به بلوغ فکری نرسیده اند ، ذهنشان مانند دوران نوجوانی شان عمل میکند که عادت داشتند همه چیز را برای خانواده خود تعریف کنند .

2- افرادی که در تعاریف خود ، صحبتهای شان اغراق میکنند و حتی گاهی وقتها به دروغ نیز متوسل میشوند ، افرادی هستند که اعتماد به نفس کمی به خود دارند ، با این کار قصد دارند تا اعتماد به نفس خود را افزایش دهند . امروزه پیوند بین زوجهای با ازدواجهایی که در سابق صورت میگرفت کاملا متفاوت میباشد . در زمان امروز اکثر زوجین هر دو با هم به کار بیرون از خانه اشتغال دارند ، زمان کمی را برای صحبت کردن با یکدیگر دارند ، هنگامی که فرصتی برای صحبت کردن پیش میآید در اغلب موارد راجع به کار بیرون از خانه ی خانم یا آقا میگذرد ، به ندرت پیش میآید که زوجین در مورد رابطهی خودشان ، زندگی دو نفره ای یا چهار نفرهاشان به صحبت بنشینند .

حال به توضیح این موضوع میپردازیم که چرا نباید تمام صحبتهای خود را به همسرتان بازگو کنید ؟ این سوال چندین پاسخ دارد
1- از دیدگاه بعضی از روانشناسان افرادی که گذشته تلخ و سخت داشته اند باید توجه کنند که ، هنگامی تجربه های تلخ گذشته باید چراغ راه آینده باشد و بس. سعی کنید با گذشته های تلخ تان خداحافظی کنید و با عنوان کردن تجربه ها ذهن همسر تان را مغشوش نکنید . توجه کنید که شما دیگر در دوران مجردی به سر نمیبرید ، شما تشکیل خانواده داده اید و از همان روز اول که وارد زندگی زناشویی میشوید باید سعی کنید همهی گذشته ی خود را فراموش کنید ، و الان زمان آن است که زندگی دو نفره ی که در آینده خواهید داشت فکر کنید ، صحبتهایتان نیز باید حول زندگی مشترکتان باشد نه گذشته تلختان .

2- اگر از اشتباهات گذشته عبرت گرفته اید و تحول خاصی در رفتارتان ایجاد کرده اید لزومی به بازگو کردن اشتباهات گذشته تان نیست چون ممکن است بر دیدگاه طرف مقابل به شما اثر منفی بگذارد و یا برخی قابلیت های فعلی تان نادیده گرفته شود. مگر در مواردی که بازگو کردن تجربه شما میتواند مانع تکرار اشتباه برای طرف مقابلتان شود.

3- صحبتهایی را از گذشته ، حال برای همسرتان باز گو و تعریف کنید اما سعی کنید وارد جزییات نشوید ، مسائل را برای او کاملا باز نکنید و نشکافید .


حال چه صحبتهایی را نباید مطرح کرد
1- اسرار تان را به همسرتان نگویید .منظور از اسرار چیست ؟
مشکلاتی که در دوران قبل از ازدواج برایتان بوجود آمده و بازگو کردن آن تنها باعث مشغول کردن ذهن همسرتان میشود. نا گفته نماند که مسائلی است که گفتن آنها به همسرتان ضروری است مثلا تجربه نامزدی ناموفقی اگر در گذشته داشته اید به همسر تان بگویید اما آیا واقعا لازم است همسرتان از جزئیات آن مطلع باشد؟ مشکلاتی که با پدرو مادر، خواهر یا برادر تان داشته اید و عنوان کردن آنها به دیدگاه همسرتان نسبت به خانواده تان خدشه وارد میکند ، کمبودهایی که در زندگی با آنها مواجه بوده اید ، رنجها و مشقتهایی را که متحمل شده اید ، و مسائلی مانند این موضوعات بهتر است بازگو نکنید.

2- اگر زمانی به همسرتان ، رفتارهایی که انجام میداده شک کردید و در وفاداریش نسبت به خودتان مردد بودید
هرگز این موضوع را مطرح نسازید ، زیرا ممکن است شما به اشتباه چنین فکری را داشته بودید در این صورت احساس وفاداری که بین شما و شوهرتان وجود داشته است در همان زمان از بین میرود




حرف امروز



کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم وقتی بزرگتر شدم متوجه شدم که دنیا خیلی بزرگ است من باید کشورم را تغییر بدم


بعد ها کشورم را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم . در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم . 


اینک من در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

در حاشیه لنگه كفش پرانی به كروبی



ذوق زدگی مسئولان صداوسیما از پرتاب لنگه كفش منتظر الزیدی به جرج بوش موجب شد هیچ كس متوجه خاستگاه رسانه ای وی در شبكه البغدادیه نشده و به مكتب مورد علاقه ایشان توجهی نكند و امروز هم مدافعان این گروه در مكانی كه به لحاظ حضور ارباب رسانه ها و مطبوعات باید معرض نمایش اوج منطق و گفتگو باشد، با حمله فیزیكی نوع تفكر خود را آشكارا به نمایش می گذارند .



شاهدان عینی از ایفای نقش عوامل یك "خبرگذاری" مشهور و یك سایت حامی دولت در حمله كفشی به كروبی خبر می‌دهند. جالب آن كه خبرگذاری مذكور پس از خروج كروبی از نمایشگاه، در خبری اعلام كرد:قبل از حضور كروبی به وی هشدار داده شده بود كه به نمایشگاه نیاید و ناخواسته به اطلاع و برنامه ریزی عده ای برای پذیرایی! از كروبی اشاره كرد.

با این وصف مشخص می‌شود عده‌ای كه مدتی است در پوشش فعالیت رسانه‌ای مشغول به كارند، نه تنها مدافع كه گاه عامل حملات فیزیكی اند كه ناگزیر در نمایشگاه "مطبوعات" خود را بروز و ظهور دادند.

این گزارش می‌افزاید: پس از اینكه خبرنگار شبكه چپگرای البغدادیه، براساس مشی امپریالیسم ستیزی لنگه كفش خود را به سوی جرج بوش پرتاب كرد، رسانه های دولتی به خصوص صداوسیما چنان اختیار از كف دادند كه پیش از تایید عمل و رفتار یك چهره عراقی به عاقبت ماجرا توجه نكردند.



این گونه بود كه وقتی جنبش های چپ عرب و عراقی ضد ایرانی منطقه حركت وی را مورد تمجید و تحسین قرار دادند، ناگهان و بی سر و صدا خبرها، تحلیل ها و تصاویر این رفتار خبرنگار عراقی از دید مردم كنار رفت.

ریشه جنبش های چپ عربی و عراقی منطقه به حزب بعث در عراق، سوریه و مصر بر می گردد. رهبر این جنبش جمال عبدالناصر بود، كسی كه برای نخستین بار ماجرای خلیج عربی را در مبارزه با قدرت استراتژیك ایران در منطقه خاورمیانه مطرح كرد.

پس از او صدام طلایه دار چپگرایی خاورمیانه و حكومت های سرخ عربی بود، گرچه پس از جمال عبدالناصر تمایل غربی سادات به آمریكا موجب كنده شدن این كشور از بلوك شرق محبوب شوروی شد، اما عراق و سوریه همچنان در اردوگاه سرخ های عربی باقی ماندند. 



اما جالب است كه حامیان دولت كنونی هم به سوی حكومت های سرخ كمونیستی تمایل پیدا كرده اند تا چهره هایی مانند مورالس، چاوز، اورتگا، كاسترو و . . . تبدیل به سیاستمداران دمخور امروز سیاسی كشورمان شوند.

سیاستمداران كم بودند، حالا كار به الگوهای مشابه خبری و رسانه ای رسیده تا "منتظر الزیدی" الگوی تمام عیار برادران مهرورز و عدالت محور شود.

چندی پیش تحقیق مشترك ولی تصادفی و گسترده ای در مدارس دو كشور سوئد و آلمان در مورد دامنه و ریشه خشونت در نسل جوان این كشورها صورت گرفت، تا دلایل خشونت رو به گسترش در مدارس و به خصوص دبیرستان ها مورد بررسی قرار گیرد.



نتیجه این آمارها تزریق فرهنگ خشونت از فرزندان افراد مهاجر به بدنه و تربیت عمومی نسل جوان این كشورها بود.

حال جای سوال است كه وقتی فرهنگ فردی آرام و بی سر و صدای یك مهاجر این گونه می تواند تاثیر ناهنجار بر تربیت نسل آینده یك ملت بگذارد، كسانی كه داعیه دار فرهنگ، مهروزی، احترام و شعار دهان پر كن عدالت هستند، چگونه حاضرند به خاطر تفكرات شخصی خودشان جامعه را دستخوش واكنش های عصبی خود كنند؟

آیا فرزندان این افراد فردا روزی نخواهند پرسید، منتظر الزیدی برای اشغالگر كشورش لنگه كفش انداخت، اما تو برای چه كسی انداختی؟



آیا در قاموس پیروان واقعی پیامبر رحمت و علی ابن ابی طالب زخمی كردن رقیب و خاموش كردن او با هر منكر و خلافی قابل قبول است؟

به نظر می رسد كسانی كه خودشیفتگی شدیدی برای اظهار وجود و ایجاد معركه دارند، كاملا با لابی های برنامه ریز بحران در ارتباط هستند تا مردم و نخبگان كشور را از حوادث روز منحرف كرده و با ذهنیت سازی های مختلف، عوام الناس و نخبگان خفته همچنان در رویای وصل رسیدن لوله های نفت به سر سفره مردم  باشند.

تصاویر انتشار یافته توسط خبرگزاری فارس تنها تمسخر مردم جهان را برای حامیان دولتی به همراه دارد كه سینه چاكان عدالت آن، لنگه كفش بر فرق هموطن خودشان می كوبند! در حالی كه به خاطر ناتوانی امنیتی در دولت نهم و دهم، امروز یك قاچاقچی یاغی را تبدیل به مساله امنیت ملی كرده و برای پیدا كردن او باید سركتاب باز كنیم!



سر هموطن خود كفش و باتوم و چماق می كوبیم، اما حریف زیاده خواهی روسیه در تقسیم ناعادلانه ذخایر و مالكیت دریای مازندران نمی شویم كه هیچ، نام این دریای ماندگار را هم به قوم خونریز خزر كه در شمال غربی این دریا و ممالك روسیه زندگی می كردند، منصوب می كنیم!

حاضریم خون از صورت هموطن خودمان جاری شود، اما در دیپلماسی هارت و پورت نمی توانیم حق خودمان را از پروژه مشترك پارس جنوبی با قطر بگیریم و این گونه قطری ها سرمایه های مشترك این سرزمین بزرگ گازی را به تنهایی به سوی خودشان می كشند!




البته این روش معمولا خوب و پسندیده است و فقط یك استثنا دارد و آن وقتی است كه به سوی افراد همین طیف نظیر صفار هرندی كفش پرتاب شود!

به نظر می رسد قطار بی ترمز و بی فرمان دوستان مهرورز در یكی از دوربرگردان هایی كه خودشان ساخته اند، به جای حركت به بیرون دور زده و به سوی داخل حركت می كند و طبق معمول تا دوستان متوجه حركت برعكس خود بر خلاف ساعت، پیشرفت و زندگی شوند، 4 سال دوم هم گذشته است، بی اینكه اتفاق خاصی افتاده باشد.


خیلی جالب است. روزی پرتاپ كفش منتظرالزیدی نماد حركتی است شجاعانه و كاملا فرهنگی بر ضد زورگویان عالم. روزی دیگر پرتاپ كفش به سمت صفارهرندی می شود نشانه ای برای بی فرهنگی حامیان جنبش سبز. و در كمال تعجب روزی دیگر در همان رسانه ها پرتاپ كفش به روحانی باسابقه انقلابی می شود نشانه حضور مردم انقلابی و متعهد در تمام صحنه ها. خود اینها هم نمی فهمند چه می گویند! دوستانی كه می فهمند این رسانه ها چه می گویند مارا هم از این تناقضات پیچیده خلاص كنند.
براستی آیا نظام پهلوی می توانست اینچنین از روحانیت وحتی مرجعیت دربرابر مردم دنیا و بویژه جوانان نسل جدید كشور هتك حرمت كند كه ما امروزه در نظام اسلامی می كنیم؟!
خبرگذاری محترم فارس این عكسی كه با شجاعت در صفحه اول خود گذاشتی آیا آبروی نظام مقدس جمهوری اسلامی را دردنیا نمی برد؟
ضدانقلاب و سكولارها می گویند مردم ایران ،جوانان ایران ببینید حتی ماهم اینچنین به نهادها ونشانه های دینی بی حرمتی نمی كنیم كه طرفداران جمهوری اسلامی می كنند.
كار به جائی می رسد یك آدم بی دین باید برای بی حرمتی به نشانه های دینی دل بسوزاند.
یك صحبت هم با جوانان سبز دارم. اگر در راهی كه در پیش گرفتید كمی تردید سراغتان می آید حتما هر روز خبرگذاری فارس را مطالعه كنید.
مطالعه این خبرگذاری باعث می شود در راهی كه می روید ثابت قدم بشوید. خود من بخاطر اینكه هر روز خبرگذاری فارس را مطالعه می كنم در راه سبزی كه در آن قدم گذاشته ام هیچ تردیدی به خود راه نمی دهم. بنابراین بنده همه دوستانم را توصیه می كنم به مطالعه روزانه خبرگذاری فارس. بهترین دستگاه تبلیغاتی هست برای بیان حقانیت جنبش ما. 

 

درود بر جوانان سبز



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

اگر خانمها بجای حامله شدن تخم میگذاشتند...


 خانمها و آقایون لطفا قبل از خواند این مطلب کمی جنبه ی خودتون رو بالا ببرید و از دید طنز به این مطلب بنگرید


راستی آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید که اگر خانم‌ها بجای حامله شدن و وضع حمل، مانند پرندگان تخم می‌گذاشتند، چه اتفاقاتی در دنیا رخ می‌داد، و زندگی روزمر? ما دستخوش چه تغییراتی می‌شد؟


بنظر من، بزرگترین و بهترین تغییری که در زندگی خانم‌ها رخ می داد، این بود که دیگر هیچ زنی نگران اضافه وزن و کاهش مجدد آن در دوران حاملگی و بعد از آن نبود و خانم‌ها از بابت مراقبت‌ها و رژیم‌های غذایی دوران بارداری، راحت و بی‌خیال بودند، چون تخم می‌گذاشتند و با خیال راحت روی آن می‌نشستند. البته احتمالاً دوران روی تخم نشستن آن‌ها، برای خودش داستان‌ها و رسم و رسومات بسیاری ایجاد می‌کرد و موضوع غیبت و پرحرفی خیلی از خانم‌های پیر و جوان می‌شد. مثلاً مراسم «تخم اندازون»!!! که طی آن خانم‌ها دور هم جمع می‌شدند و با شیرینی و کادو به عیادت «مادر آینده» و «تخم‌هایش» می‌رفتند و پیرامون تخم و تخمگذاری و خاطرات تخمی خود، با هم به بحث و گفتگو می‌پرداختند. (البته فراموش نشود که بعد از اتمام مراسم، تا روزها و هفته‌ها بحث شیرین غیبت ادامه می‌یافت).

مثلاً:

- واه، واه، واه، دختره رو دیدی اقدس جون! همچین با افاده روی تخم‌هاش نشسته بود که انگار تخم طلا گذاشته!!!

- آره خواهر، والله ما اون وقت‌ها، شیش تا شیش تا تخم میذاشتیم و اینقدر هم ناز و ادا نداشتیم. امان از دخترهای این دوره زمونه...!

و یا:

- وای، وای، وای، مهین جون، تخم‌هاشو دیدی؟؟!... عین گردو بود!!! هم کوچیک بود، هم سیاه!!

- آره دیدم، شهین جون. چقدر هم مادر شوهره ازش تعریف می‌کرد، خدا شانس بده. من تازه که عروسی کرده بودم، یک تخم گذاشتم عین هلو!!! هر کی می‌اومد دیدنم، دلش می‌خواست گازش بگیره! ولی خدا شاهده که مادر شوهرم یک بار هم جلوی مردم از تخم من تعریف نکرد...

و اما دومین تغییر خوش آیند برای خانمها این بود که آنها می‌توانستند با خیال راحت و بدون تحمل درد و یا بیهوشی شاهد لحظ? تولد فرزندشان باشند، چون دیگراز درد زایمان و «اپی دورال» و «سزارین» خبری نبود.

طبیعتاً علم پزشکی هم به صورت امروز نبود و مردم بجای مراجعه به دکتر زنان و زایمان، از وجود تخم شناسان حرفه‌ای، و دکترهای «تخمی» بهره‌مند بودند.

دردنیای تجارت و بیزنس نیز احتمالاً تغییرات فراوانی ایجاد می‌شد. مثلاً شرکت‌های تولید کنند? لباس و لوازم حاملگی در دنیا وجود نداشت و بجای آنها کمپانی‌های تخمی فراوانی در دنیا تأسیس می‌شد که کار آنها تهیه و تولید انواع و اقسام لوازم و ادوات تخمی، جهت نگهداری بهین? تخم بود. مثل «تخم گرم کن الکترونیکی هوشمند» و یا «محافظ کامپیوتری تخم، با قابلیت اتصال به اینترنت و کنترل از راه دور»!!!

تزئینات تخم نیز برای خود ماجراهایی داشت و موضوع رقابت و چشم و هم‌چشمی بسیاری از بانوان محترم می‌شد. مثلاً روکش‌های طلا برای تخم که در صورت سفارش بر روی آن برلیان هم کار گذاشته می‌شد تا خانم با ناز و افاده بر روی آن بنشیند و به بقیه پز بدهد! و همین کارها باعث پیدایش کمپانی‌های جدیدی جهت اخذ «وام‌های تخمی» با بهره‌های جور وا جور و نهایتاً سرمایه‌گزاری‌های

تخمی در این راه می‌شد.

خلاصه که خیلی‌ها بسوی بیزنس‌های تخمی می‌رفتند و ایده‌های تخمی فراوانی، به ثمر می‌نشست و در نتیجه، خیلی‌ها «مییلونر و میلیاردر تخمی» می‌شدند.

و چه بسا افرادی هم بودند که بخاطر ایده‌های تخمی خود، دست به کارهای تخمی می‌زدند و پس از چند سال فعالیت بی‌حاصل تخمی، اعلام ورشکستگی می‌کردند و در نتیجه هم? سرمایه خود را از دست می‌دادند.

در بخش تبلیغات تجاری نیز مردم شاهد حضور آگهی‌های ریز و درشت تخمی در در و دیوار و رادیو و تلویزیون بودند، که مثلاً می‌گفتند:

«اگر تخم بزرگ می‌خواهید، با دکتر ... متخصص امور تخم تماس بگیرید.»

«استرس و افسردگی‌های تخمی خود را با دکتر ... دارای بورد تخصصی از انجمن دکتران تخمی آمریکا در میان بگذارید.»

«آقای ...، مشاوری مطمئن در امور تخم‌های شما».

«خانم ...، وکیل آگاه و با تجربه برای دعاوی تخمی شما. عضو هیات مدیر? کانون وکلای تخمی کالیفرنیا»

«تخم‌های خود را نزد ما بیمه کنید و با خیال راحت به مسافرت بروید. شامل: سرقت، ترک‌خوردگی و شکستگی!»

«اگر به علت مشغله کاری و یا بیماری، قادر به نشستن روی تخم نیستید، با ما تماس بگیرید. ما از تخم شما مانند چشم خود محافظت می‌کنیم!»

وب سایت‌های تخمی نیز مانند سرطان، در عرض چند هفته تمامی کامپیوترها و شبکه‌ها را تسخیر

می‌کردند.

در تلویزیون، مردم به مشاهد? میزگردها و برنامه‌های پرسش و پاسخ تخمی می‌نشستند. مثلاً خانمی از اصفهان با تلویزیونی در لوس‌آنجلس تماس می‌گرفت و بعد از ده‌ها دفعه که صدا قطع و وصل می‌شد، می‌پرسید: آقای دکتر، من احساس می‌کنم که جدیداً پوست تخمم نازک شده(!) چیکار باید بکنم؟...

و طبق معمول همیشه، آقای دکتر یک جواب بی سر و ته به او می‌داد و گوشی را قطع می‌کرد و به سراغ بقی? سئوالات تخمی شنوندگان می‌رفت.

در برنامه‌های رادیویی نیز، برنامه‌های روانشناسی تخمی، در بین شنوندگان جایگاه ویژه‌ای داشت و دراین میان خوانندگان و نوازندگان هم از این داستان بی‌نصیب نمی‌ماندند و حتماً ترانه‌هایی در وصف تخم و تخمگذار سروده می‌شد. بطور مثال:

- یک تخم دارم، شاه نداره. صورتی داره، ماه نداره...

و یا:

- هیشکی مثل تو تخم نداره. نه داره. نه می‌تونه بذاره...

زندگی خانوادگی و روابط انسان‌ها نیز جدا از این تغییرات نبود و حتماً آداب و رسوم و معاشرت‌های مردم نیز بر همان اساس تغییر می‌کرد. مثلاً مادران به پسران خود می‌گفتند و نصیحت می‌کردند که: مادر سعی کن زنی بگیری که واست تخم‌های گنده گنده بکنه!!!

در هنگام خواستگاری نیز مادر عروس با افاده به خانواده داماد می‌گفت: خانواد? ما اصولاً «تخم بزرگ» هستند. من خودم وقتی تازه ازدواج کرده بودم، یک تخم گذاشتم، انداز? هندوانه!!!!...

به اسامی افراد و نام‌های خانوادگی موجود نیز، احتمالاً چندین اسم و فامیل تخمی اضافه می‌شد.

مثلاً: تخمعلی تخمی‌زاده، تخمناز تخمی‌نژاد، تخم‌عباس تخمی‌پور و...

پدربزرگ، مادربزرگ‌ها مثل همیشه، شایعه درست می‌کردند و از تجربیات تخمی خود سخن می‌گفتند

و برای جوان‌ترها داروهای سنتی و گیاهی تجویز می‌کردند و می‌گفتند:

- قدیمی‌ها گفته‌اند: اگر روزی چهار تا استکان گل گاو زبون بخوری، تخمهات میشه اندازه نارگیل!!!

و یا:

- اگر کنجد رو با پوست گردو مخلوط کنی و با هل و نبات بخوری، حتماً تخم دوزرده می‌کنی! و...

مردم هنگام قسم‌خوردن و یا قسم‌دادن یکدیگر، از قسم‌های تخمی نیز استفاده می‌کردند. مثلاً

می‌گفتند: به جون تخم عزیزم راست می‌گم! و... و هنگام دعوا و عصبانیت، علاوه بر فحش خواهر و مادر و جد و آبا، به تخم‌های هم دیگر نیز فحش می‌دادند مثلاً: الهی تخمهات بشکنه! الهی تخمهاتو سگ ببره و...!!!

در قوانین کشورها نیز احتمالاً چند قانون تخمی به بقی? موارد قانونی اضافه می‌شد و همین موضوع، مقدم? بروز یکسری جرم و جنایت تخمی می‌شد.

جنایتکاران جنگی به جای «نسل کشی»، «تخم شکنی» می‌کردند و باندهای تبهکار و مافیایی علاوه برخلاف‌های قبلی، به جرائم تخمی مانند تخم دزدی و تخم فروشی و قاچاق تخم هم روی می‌آوردند.

حال شما بگویید، دوران حاملگی بهتر است یا زندگی تخمی!؟

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

کنترل از راه دوووور آقایون !!!



کنترل کنترل کننده اقایون از راه دور




ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

مهمترین فواید سیگار کشیدن

سیگار كشیدن باعث میشه شما هرچه سریعتر از شر سلامتی و زندگی به امید خدا خلاص بشید و بتونید پا به عرصه های جدیدتری از جمله جهان آخرت بگذارید و تجربه های جدید كسب كنید .











۲ – وقتی سیگار بكشین یه سرفه هایی میكنین به خدا همچین سر جیگرتون حال میاد انگار قولنج ریه تون رو گرفته باشن یعنی ششتون حال میاد .

۳ – اونایی كه سیگاری هستن بعد از یه مدت متوجه میشن كه روابط عاطفی عمیقی با چای و نسكافه پیدا كردن .

۴ – اگه سیگاری بشین برای مواقع بیكاری ، بیعاری ، بیخوابی ، بیداری ،بیزاری ، بیذاتی ، بیماری ، سیرابی ، لیوانی ، خیشاحی ( منظور همون خوشحالیه ) ، نیراحی (ناراحتی ) و سایر مواقع بهترین امكان رو در اختیار دارین .

۵ – اگه سیگاری بشین دارای روابط اجتماعی درخشان میشین و میتونین دوستان جدید زیادی پیدا كنین :

الف – وقتی شما جزء خریداران سیگار باشین دوستانی رو پیدا میكنین كه از بس دوستتون دارن شما رو به شكل شیرینی میبینن .
ب – وقتی شما جزء مصرف كنندگان سیگار باشین دوستان مهربونتون شما رو به شكل مگس میبینن .در نوع ب دوستی از طرف شما بسیار عمیقتر خواهد بود .
۶ – اگه سیگاری بشین توی محیط های سربسته و عمومی از دست سیگاری ها حرص نمیخورین و این خودش باعث میشه آرامش اعصاب داشته باشین .

۷ – وقتی سیگاری بشین ، میتونین توی مسابقه جهانی ترك سیگار شركت كنین و كلی پول به جیب بزنین .

۸ – اگه سیگاری بشین ، وقتی با اقوام و دوستان به پیك نیك میرین موقع روشن كردن آتیش میتونین روش روشن كردن كبریت در میان باد و بوران رو به اونا نشون بدین و خودتون رو به عنوان یك قهرمان ملی معرفی كنید .

۹ – اگه سیگاری بشین با سوپری سر كوچتون بیشتر رفیق میشین طوری كه اگه یه روز نرین سراغش دلش براتون تنگ میشه .

۱۰ – اگه مخفیانه سیگار بكشین میتونید با كوچه پس كوچه های اطراف خونه ، پشت بام ، زیر زمین و دیگر جاهایی كه تا حالا زیاد بهشون توجه نكردین بیشتر آشنا بشین .

۱۱ – وقتی مخفیانه سیگار میكشین با ادوكلن ، عطر و دئودورانت های ارزون قیمت و همچنین انواع آدامسهای p.k ، خروس نشان ، relax و غیره آشناتر میشین و به آدمی خوشبو با دندونای سفید مبدل بشین .

۱۲ – هرچه بیشتر سیگار بكشین راحت تر میتونین از شر پولهایی كه توی جیبتون سنگینی میكنه راحت بشین .

۱۳ – اگه سیگاری بشین توی شهرای بزرگ كه هوای آلوده دارن راحتتر میتونین زندگی كنین .




ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed