جمله های عاشقونه





Bia2BND.Com

در کنار رویاهایم همیشه یک صندلی خالی برای تو هست چه بنشینی چه بروی دوستت دارم

زندگی مثل دیکته است ، هی غلط می نویسیم و هی پاک می کنیم ، دوباره می نویسیم و باز پاک می کنیم ، غافل از اینکه یه روز داد می زندد ورقه ها بالا !

تا قاف ترین قله ی هستی، سیمرغ ترین همسفرم باش، من مرغ اسیر دل دریاچه ی نورم، تا پر بکشم سوی خدا بال و پرم باش

اگه بی هوا کسی وارد زندگیت شد بدون کار خدا بوده ! اگه بی محابا دلها از دستها بهم گره خورد بدون کار خدا بوده ! اگه گریه هات تو خنده غفلت دیگران شنیده نشد تا خرد نشی بدون تنها محرمت خدا بوده ! حالا هم اگه دلت شکسته و بغض تنهایی خفه ات کرده شک نکن تنها مرحمت خداست که از سر تواضع یه بهونه واسه نوازشت گیر آورده .

گرمی سلامم آتش خاطره هاست قبولش كن ، گرچه میان ما فاصله هاست

خدایا طاقت هجرش ندارم تو میدانی که او را دوست دارم شده در زندگی لیلای عشقم و من مجنون عشقش در دیارم

دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد ، دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلامش مرا در عشقش غرق می کند ، دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد ، دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند ، دلم برای کسی تنگ است ، دلم برای تو تنگ است .

چراغ دل تاریکم از این خانه مرو ، آشنای تو منم بر در بیگانه مرو ، شمع من باش و بمان نور ز تو اشک ز من ، جانفشان تو منم در بر پروانه مرو ، سوختی جان مرا آه مکن ، اشک مریز ، از بر عاشق دلداده غریبانه مرو .

از جرم عشق گر پیش کسم راه نیست ، یا رب تو آگهی که محبت گناه نیست

انجماد قلب ها را از خشک سالی چشم ها می توان فهمید ، چشمی که گریستن نمی داند ، زیستن نمی تواند

مهربانی نقش هر نقاش نیست ، هر که نقشی را کشید نقاش نیست ، نقش را نقاش معنا می دهد ، مهربانی نقش یار است ، حیف که یار نقاش نیست .

قلمی خواهم ساخت از نی باغ بهشت ، جوهر از شیشه ذات ، کاغذ از صفحه دل ، نور از شمع حیات ، تا بنویسم همه جا نام زیبای تو را .

عشق را وارد کلام کنیم تا به هر عابری سلام کنیم و به هر چهره ای تبسم داشت ما به آن چهره احترام کنیم زندگی در سلام و پاسخ اوست عمر را صرف این پیام کنیم عابری شاید عاشقی باشد پس به هر عابری سلام کنیم

پرسید به خاطر كی زنده هستی؟ با اینكه دلم می خواست با تمام وجودم داد بزنم "بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هیچ كس. پرسید پس به خاطر چه زنده هستی؟ با اینكه دلم فریاد میزد "به خاطر تو" با یك بغض غمگین گفتم به خاطر هیچ چیز. ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی؟ در حالیكه اشك تو چشمانش جمع شده بود گفت به خاطر كسی كه به خاطر هیچ زنده است

هر وقت نتوانستی کسی را فراموش کنی بدان هنوز تو در خاطرش هستی .

نه از قایق می نویسم ، نه از زخم شقایق می نویسم ، به یاد لحظه های با تو بودن ، به یاد آن دقایق می نویسم
 
 

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات:

نظر خود را درکادر زیر بیان نمائید