بررسی فرار از زندان – فصل اول – فرار فقط شروع راه است







سریال تلویزیونی فرار از زندان که از ۲۹ آگوست ۲۰۰۵ از شبکه تلویزیونی فاکس پخش شده است در حال حاضر با پخش چهاردهمین قسمت از فصل چهارم به ماجرای خود ادامه می دهد. سریالی که از ابتدا در سال ۲۰۰۳ از سوی پائول شیورینگ به کمپانی رسانه ای فاکس و سازمان های دیگر پیشنهاد شد اما با آن موافقت نشده بود و بیشتر برای ساخت اثر سینمایی در نظر گرفته شده بود و استیون اسپیلبرگ قرار بود قبل از ساخت جنگ دنیاها، کارگردانی آن را به عهده بگیرد. اما کمپانی فاکس، با توجه به اینکه سریال های ۲۴ و گمشده را تا این حد موفق دید که در صدد رقابت با آنها درآید، در سال ۲۰۰۴ با پیشنهاد پائول شیورینگ موافقت کرد و شیورینگ هم سناریوی قسمت هایی از آن را نوشت و کمپانی شروع به جمع کردن گروه فیلمبرداری، تجهیزات و انتخاب بازیگران کرد. شیکاگو به عنوان محل فیلمبرداری انتخاب شد و زندان جولیت به عنوان زندان خود داستان (فاکس ریور) قرار داده شد. فیلمبرداری با سلول قربانی اصلی داستان، لینکلن، که راجع به آن بیشتر صحبت خواهد شد آغاز شد. این سلول همان سلولی است که جان وین هم در آن در یکی از فیلمهایش در بند بوده است و به طوری فضای آن وحشت آور بوده که بسیاری از گروه حاضر به ورود به سلول نشدند. این سریال برای فیلمبرداری اش در محل های مشخص شده و هزینه ی استفاده از آنها ۲ میلیون دلار برای هر قسمت خرج برداشته است. با پخش اولین قسمت، این سریال توجه بسیاری از جمله قشر میان ۱۴ تا ۳۴ سال را به خود جذب کرد و محبوب تعداد زیادی بیننده شد.
لذا در این مقاله سعی شده تا به جزئیات و تحلیل بیشتری در ارتباط با فصل اول این سریال پرداخته شود. داستانی با ژانری درام، هیجانی، جنایی و اکشن و با بازی دومنیک پورسل، ونتوورث میلر، رابین تونی، فرانک گریلو، آمائوری نولاسکو، پیتر استورماره، سارا وین کالیز و… ، مسائل عاطفی چندین خانواده را چنان به هم پیوند می زند تا درامی در عین حال تلخ رقم بزند که در آن قضاوت دوست و دشمن را دشوار کند. کلیه جزئیات فیلمنامه منطقی و تا حد زیادی بی نقص نوشته شده و اکثر اتفاقات غیر منطقی، فورا توجیح می شوند. داستانی نو به شیوه ای بسیار حیرت آور روایت می شود و موانعی که در داستان باعث ایجاد نقطه ی عطف می شوند به موقع و با پیش بینی دقیق قرار داده شده اند.

همه چیز بر علیه یک نفر است و انسان ها کشته می شود تا بیگناهی آن یک نفر ثابت شود. لینکلن باروز که متهم به قتل برادر معاون رئیس جمهور است قرار است بوسیله ی صندلی الکتریکی اعدام شود و مدعی بر بی گناهی در این قتل است و یک نابغه به نام مایکل اسکوفیلد به سبب احساس مسئولیت نسبت به برادرش یا ادای دین، خود را به دام می اندازد. اما قبل از آن نقشه ای را طراحی می کند که از ابتدا تا انتهای آن دقیق و حساب شده است. او تمام این طراحی بی نظیرش را در بدنش خالکوبی کرده و پس از یک دزدی مسلحانه و محکومیتش برای ۵ سال حبس در زندان فاکس ریور ایالت ایلینویز، به دیدار برادرش می رود تا نقشه ی خود را با او مطرح کرده و آن را عملی کند. از آن طرف دوست دختر سابق و دوست دوران بچگی لینکلن، ورونیکا دوناوان در صدد است تا بی گناهی او را ثابت کند. اما او در بین راه خود دچار مشکلات زیادی می شود و در برابر هر مدرکی که بدست می آورد موانعی سرسخت قرار گرفته و بیشتر آنها را از دست می دهد. مایکل در زندان، با تعدادی زندانی آشنا میشود که هر کدام به طریقی قصد دارند در پروژه ی فرار او باشند و…
اینکه چگونه داستانی به این صورت شکل می گیرد، از فساد در دستگاه اقتصادی آمریکا آغاز می شود. مافیای مدرن با عملکردی سایه وار، ویروسی لاعلاج است که بر پیکره ی سیاست، حکومت، اجتماع و به طور کل مردم ضربه می زند. هر کس که مانع پیشروی و نفوذ آنها شود از بین می رود، مگر اینکه به شکلی ماهرانه از دست آنها فرار کند. این فرار نه تنها، فرار از زندان است، بلکه فرار از دروغ ها، مشکلات، اجتماع بی رحم و صورت پشت نقاب انسانهاست. شروع یک جنایت به زندگی هایی ضربه می زند و کم کم ریشه اش قوی و کوبنده تر می شود. حقایق هیچگاه واقعیت نیستند و این مساله برای عده ای عشق، احساسات، گناه و خیلی چیزها از این قبیل را بی معنی می کند. به طوری که سه چیز در ذهن آنها شکل می گیرد: ۱- خشم ۲- انتقام ۳- فرار.
در قسمتی که از نظر من مهم ترین روایت به شمار می آید یک فلش بک به زندگی سابق تمام کسانی بود که حالا قرار است فرار کنند. اگر کمی عمیق به این مساله نگاه کنیم، کاملا واضح است که هیچکدام ذاتا جنایتکار یا دزد نبوده اند. این فرار هیچکدام از آنها را توجیح نمی کند، اما کاملا اجتماعی کثیف با گرگ هایی که هر لحظه با طعمه، منتظر قربانیان خود هستند را توجیح می کند. داستان این مجموعه نشان می دهد، که از طرفی چنان یک نفر تلاش می کند تا عده ای را در دام خود محبوس و نابود کند و در طرفی دیگر کسی می کوشد تا عده ای را به دنیای جدید خود برساند، حال به اجبار باشد یا به اختیار و اینکه اولین هدفش، نجات برادرش از دامان مرگ باشد.
عادت سریال های تلویزیونی این است که قبل از پایان هر قسمت، اتفاق یا قضیه ای بسازد که تا پخش قسمت بعد بیننده ی خود را شب و روز درگیر پیش بینی آن کند. تمام این مساله به نوع داستان و شیوه ی ساخت آن ارتباط دارد. در خیلی از سریال ها این مساله حل شده و در هر یک قسمتی یا دو قسمتی یک ماجرا را تمام می کند و با وجود کاراکترهایی ثابت، هر سری کاراکترهای مثبت و منفی جدیدی وارد داستان می کند. اما در فرار از زندان چنین نیست. در این سریال حتی فصل ها هم به دنباله ی هم هستند. فرار از زندان اندکی از این قاعده مستثنی نیست و چنان هیجانی را ایجاد می کند، که به معمای باقی مانده ی هفته ی بعد آن، ساعت ها فکر کنیم. شخصیت ها طوری پرداخت شده که هر کدام از ما بر حسب شخصیتمان می توانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم. هر کاراکتر و از هر نوع آن را می توان در این مجموعه دید.



گاهی سریالهای تلویزیونی تاثیر گذارتر از خیلی فیلمهای سینمایی هستند و تقاوت اساسی میان آنها مدت زمانی است که مخاطب را درگیر خود می کنند و برتری سریال این است که فضا و زمان بیشتری برای رسیدگی به مسائل مختلف در اختیار دارد. فرار از زندان با پخش در شبکه های تلویزیونی، هر هفته فکر بیننده را درگیر می کند و سه سال است که این کار را به خوبی انجام می دهد. یکی از مهمترین امتیازات مثبتی که در این سریال و از این قبیل دیده می شود، آموزش مطالبی آموزنده است برای نسلی که آن را بیشتر دنبال می کنند و گاهی دوست دارند شرایط شخصیت ها را تجربه کنند. شخصیتی مثل مایکل اسکوفیلد نبوغش را ظاهرا منفی و باطنا مثبت به رخ میکشد. خلاقیات و نقشه هایش را مثل طراحی ساختمانی که حرفه ی اصلی اوست، طراحی می کند. به طوری که اگر یک ستون آن سست باشد، ساختمان نقشه به هم می ریزد. اما مایکل بر روی تمام ستونهای آن دقت می کند و ذکاوت او اجازه ی هیچ اشتباه بی موردی را نمی دهد.
فرار از زندان در فصل اول شروع بسیار خوبی برای ادامه ی ماجرایی مفصل تر است و در واقع باید اذعان کرد که این فرار به معنی پایان تمام مشکلات نیست، بلکه آغاز خطراتی است که هر لحظه می تواند به تمام آرزوی انسانهایی پایان دهد. تقدیر، ثابت می کند که نهایاتا فرار آنها از زندان به چه می انجامد، دستیگیری یا آزادی. اما مشکل اینجاست تقدیر هر کدام از آنها بر روی پیشانیشان نوشته نشده و باید تا پایان ماجرا آن را دنبال کرد.

نکته خیلی جالب اون اینه که آهنگساز این سریال "رامین جوادی" هستش. و باز هم افتخاری دیگر برای ایران!
 ازماجرا نمیتونم تعریف کنم ولی مثل Lost البته با سبکی متفاوت و بسیار گیرا، باید دیدش.
اینجا چند والپیپر و تصویر و پس زمینه و ... گذاشتم که فکر کنم جالب باشه!
روی تصاویر کلیک کنید تا در سایز بزرگ ببینیدش
     

     

     

  



  پوسترهای بسیار زیبا از سریال فرار از زندان

 


براي بزرگنمايي عكس ها ( ديدن عكس در سايز اصلي ) روي عكس مورد نظر كليك كنيد .
در صورت باز نشدن عكس ها رو عكس مورد نظر راست كليك كرده و گزينه Show Picture را بزنيد .

عکس های بسیار زیبا از سریال فرار از زندان Www.Pix98.CoM
prison-break
عکس های بسیار زیبا از سریال فرار از زندان Www.Pix98.CoM
prison-break
عکس های بسیار زیبا از سریال فرار از زندان Www.Pix98.CoM
prison-break
عکس های بسیار زیبا از سریال فرار از زندان Www.Pix98.CoM
prison-break
عکس های بسیار زیبا از سریال فرار از زندان Www.Pix98.CoM
prison-break
عکس های بسیار زیبا از سریال فرار از زندان Www.Pix98.CoM
prison-break
عکس های بسیار زیبا از سریال فرار از زندان Www.Pix98.CoM
prison-break
عکس های بسیار زیبا از سریال فرار از زندان Www.Pix98.CoM



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات:

نظر خود را درکادر زیر بیان نمائید