ماه پیشونی از آلبوم پل


ترانه ی منتخب این پست جهت نقد ترانه ای از استاد ایرج جنتی عطائی با آهنگ و تنظیم واروژان و اجرای فائقه آتشین  بنام :

ماه پيشوني

توي گسترده ي رويا       اي سوار اسب ابلق
راهي كدوم مسيري        توي تاريكي مطلق
اي به رويا سرسپرده      با توام اي همه خوبي
راهي كدوم دياري         آخه با اين اسب چوبي

با توام اي كه تو فكرت      با هر عشقو با هر اسمي
رهسپار فتح قلب             ماه پيشوني طلسمي
توي دستاي نجيبت           عكس ماه پيشوني داري
واسه پيداكردن جاش        دنيا رو نشوني داري

ماه پيشونيه تو قصه                فكر بيداري تو خوابه
خورشيد هفت آسمون نيست      عكس خورشيد توي آبه
از خواب قصه بلند شو           اسب چوبيتو رها كن
ماه پيشوني مال قصه اس         مرد من منو صدا كن

اگه از افسانه دورم               اگه ماه پيشوني نيستم
اگه با زمين غريبه                اگه آسموني نيستم
واسه خواب خستگي هات      مثل يك قصه لطيفم
به صداقت تو مومن             مثل قلب تو شريفم


ترانه را ازاینجا  بشنوید  





حتما اين مثل ايراني رو شنيديد
آب در كوزه و ما گرد جهان مي گرديم
يكي از مصداقهاي اين مثل در جامعه امروز دلدادگان شيدائيست كه با وجود داشتن عشقهاي زميني به دنبال سراب عشقهاي رويائي به اين باور مي رسند كه
گاهي چه زود دير ميشه چون اون عشق پاك زميني آسموني شده و پشيموني ديگه سودي نداره
اونكه رفته ديگه هيچ وقت نمي آد
تا قيامت دل من گريه مي خواد
اين عشقهاي پاك زميني مي تونه مادر پدر برادر خواهر همسر و دوست صميمي آدم   باشه كه با وجود اظهار عشقي كه به آدم  دارن با بي محلي و بي وفائي روبرو مي شن

با اين مقدمه اينبار به نقد زيباي  ترانه ماه پيشوني به روايت استاد ايرج جنتي عطائي از آلبوم پل سركار خانم آتشین و با قلم استاد آرش افشارمي نشينيم

ماه پيشوني و ستايش عشق زميني

ماه پيشوني اگرچه به لحاظ بيان و آرايش زباني استحكام شاهكارهاي ايرج جنتي عطائي را ندارد اما از نظر محتوا يكي از بهترين آثار اوست
ترانه بر پايه ي تلميحي به قصه عاميانه - از جنس قصه هاي پريان بنيان شده و به همين خاطر هوشمندانه يك منطق روائي را به كار مي گيرد كه متاثر از دانش ترانه سرا در ساختار نمايش است
اين روايت نمايشي به دو پرده ختم مي شود
در پرده اول خطاب هاي راوي عشق به سوار - دوم شخصاست كه هويت و هدف سوار را براي ما روشن مي كند

توي گسترده ي رويا       اي سوار اسب ابلق
راهي كدوم مسيري        توي تاريكي مطلق
اي به رويا سرسپرده      با توام اي همه خوبي
راهي كدوم دياري         آخه با اين اسب چوبي

با توام اي كه تو فكرت      با هر عشقو با هر اسمي
رهسپار فتح قلب             ماه پيشوني طلسمي
توي دستاي نجيبت           عكس ماه پيشوني داري
واسه پيداكردن جاش        دنيا رو نشوني داري

اما پرده دوم با شرح حال ماه پيشوني آغاز مي شود

ماه پيشونيه تو قصه                فكر بيداري تو خوابه
خورشيد هفت آسمون نيست      عكس خورشيد توي آبه

و اين پاره پلي است كه ما را به روايت اول شخص مي رساند جائي كه خود گويي هاي راوي با شرحي كه درباره ي سوار شنيده ايم در هم مي آميزد و قصه را كامل
مي كند

از خواب قصه بلند شو           اسب چوبيتو رها كن
ماه پيشوني مال قصه اس         مرد من منو صدا كن

در ابتدا ميان مه و غبار و تاريكي رويا گون سواري پيدا ميشود
شاهزاده اي كه شاهزاده نيست همانطور كه ماه پيشوني اش ماه پيشوني از آب در نمي آيد
مردي كه بر اسب چوبي خيال سوار است و به جاي راهي كردن فرستاده گان - چون اصلا چنين فرستادگاني ندارد - خود به جست و جوي ماه پيشوني در آمد
رويايش چنان بزرگ و دور است كه بدنبال كسي تنها با يك عكس و آنهم در مكاني به وسعت تمام دنيا مي ماند
گمشده اي كه در هفت آسمان بايد به جست و جويش پرداخت
اما راوي اورا به عشق زميني دعوت مي كند به نقش خورشيد در آب نه خورشيد در آسمان و تنها در اين ترانه از آثار جنتي است كه آشكارا قياسي بين دو ديدگاه عاشقانه طرح و به روشني جانب يكي گرفته مي شود
نكته ويژه ي اين ترانه هم همين جانب داري و دعوت است دعوتي كه بيان گر رسالت اجتماعي ترانه سرا و از نگاهي - برتر از روشن گري هاي سياسي توام با سياه نمائي
تيره گوئي است زيرا نه بر شرايط گذاري اجتماعي كه بر يك مسئله ريشه دار در فرهنگ دست مي گذارد كه شريفترينه حيطه ي كار ترانه است
انتقاد به عشق رويائي كه خود تا حد زيادي از ادبيات ريشه گرفته و تا جاي ممكن در قصه تقويت شده - در قالب موسيقيائي و ترانه يك سنت شكني جسورانه بود
در ماه پيشوني ترانه سرا در حد يك روان شناس عمل مي كند و عشق رويائي را كه يكي از دلايل فاصله افتادن ميان انسانهاست به نقد مي كشد جالب است كه استاد شاملوي بزرگ نيز سالها بعد در آخرين كتاب خود به چنين مفهومي مي پردازد

درخت معجزه نيستم
تنها يكي درختم
نوجي در آبكندي
و جز اينم هنري نيست
كه آشيان تو باشم
تختت و تابوتت

كه قابل قياس است با

اگه از افسانه دورم اگه ماه پيشوني نيستم
اگه با زمين غريبه اگه آسموني نيستم
واسه خواب خستگي هات مثل يك گريه لطيفم
به صداقت تو مومن مثل قلب تو شريفم

نكته ديگه كه ماه پيشوني را متمايز و برجسته مي كند - با توجه به اين كه سراينده اش زن نيست - زنانگي آن است كه روح شاعر در دغدغه هاي روحيات زنانه حلول مي كند اگرچه ترانه سرايان ديگري نيز دست به چنين تجربه اي زده اند اما نتيجه ي كار فاقد عمق احساسي ترانه هاي عطائي است
كوتاه مطلب اينكه راز ماندگاري و تاثير گذاري عميق ترانه ماه پيشوني اين است كه 
مي تواند زبان حال طيف گسترده اي باشد و در زمزمه ها و گفته ها و نوشته هاي عاشقانه بيايد و شايد گرهي هم بگشايد


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات:

نظر خود را درکادر زیر بیان نمائید